در انتظار ذوالبر | ||
|
روزي بهلول از طرف قبرستان می آمد . از او پرسیدند از کجا می آیی ؟ گفت: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ، [ دو شنبه 28 بهمن 1392
] [ 21:48 ] [ یاران ذوالبر ] خلاصه گزارش عملیات والفجر 5 :
منبع: http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=222 موضوعات مرتبط: عملیات های دفاع مقدس، ، [ دو شنبه 27 بهمن 1392
] [ 20:2 ] [ یاران ذوالبر ] نفیسه چشم از چشم علیرضا بر نمی داشت علیرضا یک ریز داشت سفارش می کرد. اما نفیسه ساکت ساکت بود شاید علیرضا انتظار داشت یکی از این حرفا رو از نفیسه بشنود. اخه ما رو به کی می سپری، کاش دستی به سر و روی خونه می کشیدی بعد میرفتی، زود به زود برام نامه بنویس، در اولین فرصت برگرد مرخصی....، صدای سکوت قطار به نشانه حرکت بلند شد، و علیرضا نگران از این همه سکوت نفیسه بود، قطار آرام آرام شروع به حرکت کرد، و نفیسه فقط یک جمله، سلام من را به فاطمه برسان سلام من برا به فاطمه برسان سلام من برا به فاطمه برسان سلام من برا به فاطمه برسان سلام من برا به فاطمه برسان سلام من برا به فاطمه برسان
. . . تقدیم به مردترین زنان تاریخ همسران بزرگوار شهدا موضوعات مرتبط: جملات زیبا، ، [ پنج شنبه 24 بهمن 1392
] [ 22:17 ] [ یاران ذوالبر ] همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن ز مدينه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن دو لب از براي لبيّک ، به وظيفه باز کردن به مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن ز ملاهي و مناهي ، همه احتراز کردن شب جمعه ها نخفتن، به خداي راز گفتن ز وجود بي نيازش، طلب نياز کردن بخدا که هيچ کس را، ثمر آنقدر نباشد که به روي نا اميدي ، در بسته باز کردن شیخ بهایی موضوعات مرتبط: جملات زیبا، اشعار مذهبی، ، [ یک شنبه 20 بهمن 1392
] [ 15:44 ] [ یاران ذوالبر ] |
|
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview'); |