در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

به نام آنکه معبود است و معشوق


گناهم را پوشاندی . گمان بردم فراموشم کردی
به جای آنکه من خجلت  زده باشم ؛؛ تو حیا کردی
گفتی برگرد ؛؛ سر سختی کردم ؛ برنگشتم
داشتم می رفتم ؛؛ افسار گسیخته و رها .
میرفتم به سمت جهنم پر شتاب و تیز
طوری که شیطان هم انگشت شگفتی به دهان برده بود
اما...
تا ((( ندای ربنا ))) آمد  دلم لرزید .سفره ات را پهن دیدم
کریما... هر چه هستم از آن توام و تو مهمان خود را؛ ازخوان کرمت دور نمیکنی

پس در این ضیافت بی ریا پذیرایم باش .
رحیما این سینه پر سوز؛ این دل بیتاب ؛ این کمترین ...
آرزومند قلبیست  سرشار از عشق ؛ ارزانیش میداری؟؟؟

 

و ختم کلام اینکه...
در خلوت بیداران شب زنده دار، دستی به دعا و چشمی به امید،
 نجوایی عارفانه و عاشقانه سر دهیم
عشق بازی با خدا؛؛ عالمی دارد
در لحضه های ناب عاشقی یادم کنید. همین

منبع:http://www.daftarezendegi.blogsky.com

[ پنج شنبه 27 تير 1392 ] [ 1:45 ] [ یاران ذوالبر ]

ملانصرالدین که تمام ماه رمضان را روزه می گرفت، از یک چیز در زحمت بود. او عادت کرده بود تا هر روزی که از این ماه می گذرد، پیش خودش حساب کند و ببیند چند روز از ماه باقی مانده است. این حساب و کتاب هر روزه ، عاقبت هم کار دست ملانصرالدین می داد و او را به وسواس و شک گرفتار می کرد. مردم می دیدند که هر روز ماه رمضان با انگشتان دست هایش مشغول حساب و کتاب است.
ملانصرالدین تصمیم گرفت چاره ای بیاندیشد تا در ماه رمصانی که از فردا شروع می شد، حساب روزها را به طور دقیق داشته باشد.
او خیلی فکر کرد و عاقبت راهی پیش پایش گشوده دید و با خودش گفت:
- هر روز که افطار می کنم، یک هسته خرما توی قندان می اندازم. هر وقت خواستم بدانم چندم ماه است، هسته های خرما را می شمارم و دیگر هیچ اشتباه و شکی برایم نمی شود.
اما دختر ملانصرالدین که از این ماجرا خبری نداشت موقع افطار چند دانه خرما می خورد و چون می دید پدرش هسته های خرما را داخل قندان می گذارد او هم همین کار را می کرد.
هنوز ماه رمضان به نیمه خودش هم نرسیده بود که قندان پر هسته شد. اتفاقا یکی از روزها که ملانصرالدین با تعدادی از دوستانش در جایی نشسته بود، حرف و سخن بر سر این که چند روز از ماه رمضان گذشته است به میان آمد. آن روز ، ملانصرالدین که بر خلاف همیشه خیلی آرام و مطمئن نشسته بود، وسط بحث پرید و گفت:
- این همه سروصدا نکنید که من حساب روزها را به طور دقیق می دانم.

دوستانش که برای اولین بار او را این همه مطمئن می دیدند ، با تعجب پرسیدند:
- چه طوری حساب روزها را نگه داشته ای؟
ملانصرالدین از جایش بلند شد و در حالی که خاک لباسش را می تکاند گفت:
- صبر کنید تا به خانه ام بروم و برگردم. آن وقت همه چیز را برایتان تعریف می کنم.
بعد با شتاب تمام، خودش را به خانه رسانید و سراغ قندان رفت . هسته های خرما را روی زمین ریخت و شروع به شمارش کرد:
.... 80 هسته خرما تو قندان بود.
ملانصرالدین بالا سرقندان و هسته های خرما نشست و با نوک انگشتان دست، وسط سرش را خاراند و با خودش گفت:
- اگر همه روزهایی را که از ماه رمضان گذشته است بگویم، دوستان حرف مرا قبول نمی کنند.... بهتر است..... بهتر است که نصف آن را تخفیف بدهم....
ملا پیش دوستانش رفت و با شادمانی گفت:
- امروز چهلم ماه رمضان است.
دوستان ملانصرالدین از شنیدن این حرف ، لحظه ای ساکت شدند و با چشمان واریده به ملا و بعد هم به یک دیگر نگاه کردند.
عاقبت یکی از آنها سکوت را شکست و در حالی که خنده می کرد، به ملا گفت:
- دوست عزیز ما ! چه طور چنین چیزی امکان دارد!؟
ملانصرالدین با خونسردی گفت:
- خیلی خوب هم امکان دارد.
یکی از دوستان ملانصرالدین پرسید:
- بگو بدانیم تو حساب دقیق این روزها را چه طور فهمیدی که چهل روز از ماه گذشته است؟
ملانصرالدین با همان خونسردی قبلی اش گفت:
- راستش را بخواهید، من نصف آن را هم به شما تخفیف داده ام، و گرنه حالا هشتاد روز از ماه رمضان گذشته است

 منیع:http://love4you1.persianblog.ir

[ پنج شنبه 27 تير 1392 ] [ 1:40 ] [ یاران ذوالبر ]

مرد به سیگارش پکی زد و قبل از اینکه تمام دود از دهانش بیرون بیاید با زبان دور لبهایش را لیسید و با دندانهای جلوئیش گاز کوچکی هم به بستنی یخی زد و در حالی که ملچ ملوچ می‌کرد شروع کرد به خوردن . در همین لحظه بود که چشمش افتاد به پسرک که طور خاصی نگاهش می‌کرد . خواست از او بپرسد که چه می‌خواهد که خود پسرک جلو آمد و در حالی که سعی می‌کرد با احترام حرف بزند از مرد پرسید  :

ببخشید آقا امام حسین آدم خوبی بود ؟!

مرد که یکه خورده بود با تعجب به پسرک نگاه کرد و با کج و لوچ کردن لبها و چانه اش گفت : آره ، خوب که چی ؟!

ـ شما مُحرّم که می‌شه براش سینه می‌زنین ؟!

ـ آره ... چطور ؟

ـ اگه امام حسین الآن بود روزه می‌گرفت یا بستنی یخی می‌خورد ؛ اونم توی خیابون ؟!

مرد خشکش زد ، نگاهی به پسرک و نگاهی به بستنی یخی انداخت و پس از اندکی سکوت در حالی که بستنی یخی را به طرف گوشه ای پرت می‌کرد با شرمندگی گفت : آره ، روزه می‌گرفت فکر می‌کنم اگه معاویه هم بود اگر هم می‌خورد توی خیابون نمی‌خورد!!

...

الآن از لاشه سیگاری له شده ، دودی رقیق بلند بود.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ چهار شنبه 26 تير 1392 ] [ 13:51 ] [ یاران ذوالبر ]

تازه خوابم برده بود که فرشته ای آمد و با صدای لطیفش گفت: پاشو، پاشو! با تندی گفتم: ولم کن! نصف شب هم نمی گذاری بخوابم. فرشته لبخندی زد و از برق دندانهایش همه ی اتاق نورانی شد و از گوشه گوشه اش گل رویید. گفت: چقدر بد اخلاقی، بلند شو برویم! بوی خوبی به مشامم می رسید. خواستم از جای بر خیزم، امّا نمی توانستم. فرشته آهسته آهسته می رفت و در حالی که می خندید، می گفت: تو هم بیا! گفتم: صبر کن! من نمی توانم بلند شوم. گفت: تقصیر خودت است. خودت اینطور خواستی! نگاهی به دفترت بینداز. با وحشت از خواب بیدار شدم! اتاق در تاریکی شب و روشنایی مهتاب فرو رفته بود. چراغ مطالعه را روشن کردم و دفترم را باز کردم. تازه یادم آمد که منظور آن فرشته ی مهربان، متنی بود که نوشته بودم: «ماه رمضان کم کم نزدیک می شود، امّا من هنوز بیمارم. هنگام اذان، بویی مشامم را نوازش داد. بوی ماه مبارک رمضان بود. اشک در چشمانم حلقه زد. حسرت روزه گرفتن در ماه رمضان دلم را می سوزاند. نمی دانم، چرا خداوند لیاقت روزه گرفتن را در این ماه مبارک به من عطا نمی کند؟! چرا باید یک ماه تمام بسوزم و اشک بریزم، امّا نتوانم روزه بگیرم؟! چرا بهشت باید بیاید و آهسته آهسته از جلو من برود، امّا من نتوانم قدم از قدم بر دارم…». بغض گلویم را فشرد. اشک از چشمانم سرازیر شد و روی برگه ی دفترم افتاد. اطرافم را نگاه کردم. ساعت زنگی، مشتی دارو، برنامه مصرف داروها، دفترچه ای پر از شماره تلفن دکترها و بیمارستان ها، دفترچه ای که ملتمسانه در آن جملات را می نویسم و یک قلم که همیشه درد دلهایم را می نگارد و هیچگاه خسته نمی شود و یک آدم لاغر و بیمار. دیگر چه می خواستم از این زندگی…. کنار پنجره رفتم.

گرچه دکتر توصیه کرده بود تمام شب را استراحت کنم، امّا مگر می شد؟! مگر فکر مهمانی خدا مرا لحظه ای راحت می گذاشت؟! سکوت شب بی اختیار مرا به اشک ریختن وا داشت، از خدا خواستم که مرا شفا دهد. صبح شد، مادر با آرامی مرا از خواب بیدار کرد، با بی میلی صبحانه را صرف کردم و به اتاقم برگشتم. روز پانزدهم ماه رمضان دو سال پیش از یادم نمی رود که آن بیماری سخت به سراغم آمد و چنان مرا گرفتار خود کرد که دیگر نتوانستم روزه ی ماه مبارک را بگیرم و مرا حسرت به دل گذاشت.

ناگهان آسمان پر از سیاهی شد. باران شدیدی شروع به باریدن گرفت: «باران چنان نابه می کرد که گویی لشکر عظیمی از آسمان روی بام حلبی خانه فرود می آمدند و با نیزه هایشان می کوبیدند. نه تنها من در این سحر بیدار بودم؛ بلکه کبوتران عاشق و پروانه های مهربان هم به ستایش مشغول بودند. هوا سرد است، آنقدر که استخوان یخ می زند؛ ولی من به امید ماه رمضان و لطف خدا دلگرمم. بوی باران مرا به کنار پنجره می کشاند، آن را با تمام وجود حس می کنم. دلم می خواست من هم همچون باران، غم و غصه هایم را می باریدم، شاید که سبک شوم. خوشا به حال آسمان که خودش را سبک کرد…»

روزها گذشت و 28 شعبان فرا رسید. نهار را خوردم و به اتاقم رفتم. ناگهان حس و حال عجیبی پیدا کردم. حس کردم مریضم. عصر همان روز با مادر به مطب دکتر رفتیم. دکتر آزمایشی نوشت و ما پس از انجام آن به خانه برگشتیم. قرار بود روز بعد جواب بدهند. خیلی نگران بودم. با خود گفتم: اگر نتوانم امسال روزه بگیرم چی؟ سجاده را باز کردم، نشستم و قرآن را گشودم: «وإن تصوموا خیر لکم…؛ روزه داشتن برای شما بهتر است».(سوره ی بقره،آیه184) بغضم ترکید و گفتم: پس خدایا! چرا من نمی توانم روزه بگیرم؟! آیا شایسته نیستم که مهمان تو باشم؟! خدایا! خودت فرموده ای: روزه برای من است. پاداش آن را خودم عطا می کنم. خودت فرموده ای: «روزه در همه ی ادیان واجب بوده است وروزه جلوه ای از شکر نعمتهای الهی و عامل و اسباب تقواست».(سوره ی بقره، آیه ی183 و 185)

هر موقع روزه نمی گیرم، حس می کنم روحی در بدنم نیست! حس می کنم خودم نیستم، چون آنقدر پژمرده می شوم که فراموش می کنم در این دنیا زندگی می کنم… اشک و بغض به من اجازه حرف زدن نمی دادند. تمام شب را بیدار ماندم و به نتیجه ی آزمایش فکر کردم. صبح شد. همراه مادرم به آزمایشگاه رفتم و نتیجه را گرفتیم. طاقت نداشتم. هزار و یک فکر در سرم می چرخید. به مطب رسیدیم. روی صندلی نشستیم و منتظر ماندیم تا نوبتمان شود. هر لحظه، برایم مانند قرنی می گذشت. دکتر نگاهی به آزمایش کرد. چشمانم نگاه دکتر را دنبال می کرد. دکتر در چهره ام دقیق شد و گفت: چرا مضطربی؟! گفتم: می ترسم! گفت: چرا؟ گفتم: می ترسم نتوانم برای مهمانی خدا آماده شوم. دکتر خندید و گفت: فقط یک دارو برایت می نویسم. آن را مصرف کن تا حالت خوبِ خوب شود. با اعتراض گفتم: باز هم دارو؟! گفت: سی روز روزه برای سلامت روحی ات می نویسم. با شنیدن این خبر، خدا را شکر کردم و برای اینکه شادیم را با دیگران تقسیم کنم، برای افطاری روز اول ماه مبارک، جعبه ای خرما خریدم و آن را بین همسایه ها پخش کردم. آسمان هر روز مهربانتر می شد.

            اگر چـه در آب روییدن، آرزوی نیلوفر است اگرچه مرا شور و غوغای جوانی در سر است

           امّا شکفته می شوم چون نیلوفر در ماه رمضان مــاه حـضــور عـشـق، مــاه نـزول قــرآن



پدید آورنده : زینب بصیری ، صفحه 40

منبع : http://www.hawzah.net


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 12:27 ] [ یاران ذوالبر ]

آورده اند كه ؛ اول كه منبر نساخته بودند در مسجد رسول صلى الله عليه و آله و سلم ستونى بود كه آن را ستون حنانه خوانند. حضرت رسالت پناه ، پشت بر آن ستون باز نهادى و ياران را وعظ گفتى . ياران گفتند: يا رسول اللّه ! اجازت ده تا منبرى بسازيم - تا بدان منبر وعظ گويى و ما در جمال مبارك تو مى نگريم . خواجه صلى الله عليه و آله و سلم اجازت فرمود. چون منبر بساختند، خواجه صلى الله عليه و آله و سلم از در مسجد درآمد و روى به منبر نهاد. چون پاى بر پايه اول نهاد گفت : آمين ، بر دويم نهاد گفت : آمين ، بر سيم نهاد گفت : آمين ، چون بنشست ، ستون در ناليدن آمد - كه اهل مسجد از ناله او به گريه در آمدند. خواجه صلى الله عليه و آله و سلم از منبر فرود آمد و ستون را در بغل گرفت تا ساكن شد و گفت : بدان خداى كه مرا به رسالت به خلقان فرستاده است ، كه اگر وى را در بر نگرفتمى تا به قيامت در فراق من ناله كردى . گفتند: يا رسول الله ! سه بار آمين گفتى و ما دعا نشنيديم . گفت : دعا جبرئيل كرد.
چون پاى بر پايه اول نهادم جبرئیل گفت : هر كه نام تو بشنود و بر تو صلوات ندهد، خداى وى را دور گرداند! از رحمت خود. گفتم : آمين.
چون پاى بر پايه دوم نهادم جبرئیل گفت : ماه رمضان را هر كه دريابد و در او رضاى حق حاصل نكند، حق تعالى او را دور گرداند از رحمت خود. گفتم : آمين.

چون پاى بر پايه سيم نهادم ، جبرئیل گفت : هر كه پدر و مادر را در نيابد و رضاى ايشان حاصل نكند، حق تعالى او را دور گرداناد از رحمت خود. گفتم : آمين.

 

 

منبع: کتاب داستان عارفان


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ دو شنبه 24 تير 1392 ] [ 1:11 ] [ یاران ذوالبر ]

در زمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مردى بود كه هميشه توكل به خدا مى كرد و غالبا براى تجارت از شام به مدينه مى آمد، يك روز دزدى ، راه بر اين مرد تاجر گرفت و شمشيرش را به قصد كشتن وى بركشيد.
تاجر گفت : اى دزد! اگر مقصود تو مال من است حاضرم مالم را در اختيار تو بگذارم ولى مرا نكش . دزد گفت : تو را بايد بكشم ، اگر اين كار را نكنم ، اسرار مرا فاش خواهى كرد.
تاجر كه فهميد كه كشته خواهد شد، به دزد گفت : پس به من مهلت بده تا دو ركعت نماز بخوانم ، دزد قبول كرد، تاجر مشغول نماز شد و دست به سوى آسمان بلند نمود، عرض كرد: خدايا از پيغمبر تو شنيدم كه فرمود: هر كس ‍ به خدا توكل كند و نام تو را ذكر كند در امان و سلامت خواهد ماند.
بنابر اين در اين صحرا يار و ياورى جز تو ندارم و به كرم تو اميدوارم چون اين كلمات را بر زبان جارى ساخت و خود را به درياى توكل انداخت ، ناگهان شخصى با عمامه سبز در حالى كه سوار بر اسبى سفيد بود ظاهر گشت ، دزد، تاجر را رها كرد و به سوى آن سوار رفت آن شخص با يك ضربه شمشير، دزد را به دو نيم كرد و او را از بين برد، سپس با كمال خوشروئى به نزد تاجر آمد و گفت :
اى كسى كه به خدا توكل كردى ! دشمن تو را كشتم و خداى متعال تو را از شر او راحت كرد.
تاجر گفت : تو چه كسى هستى كه مرا در اين بيابان يارى نمودى ؟
گفت : من توكل و اخلاص تو هستم كه حق تعالى مرا به صورت ملكى آفريده ، در آسمان بودم كه جبرئيل به من گفت : صاحب خود را درياب و دشمن او را هلاك نما، براى همين من فورا براى تو به زمين آمدم ، در اين موقع تاجر به سجده افتاد و شكر الهى را بجا آورد آن سوار غايب شد و تاجر به مدينه آمد واقعه را با جناب رسول الله عرض نمود، حضرت فرمودند: آرى توكل اين چنين است ، توكل ، انسان را به اوج سعادت مى رساند و درجه متوكل به اندازه انبيا و اوليا و شهداست و نتيجه توكل ، هماى رستگارى و تقرب به خداست .


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ جمعه 21 تير 1392 ] [ 12:9 ] [ یاران ذوالبر ]

ترجمه :
سپاس خدائى را كه ما را به سپاس خود رهبرى فرمود. و از اهل سپاس قرار داد، تا در برابر احسانش از شاكران باشيم، و ما را بر اين كار مزد نيكوكاران بخشد. و سپاس خدائى را كه دينش را بما عطا فرمود، و ما را به آئينش اختصاص داد، و در راههاى احسان خود پويا ساخت، تا به سبب نعمتش بسوى سرمنزل خشنوديش بپوئيم: چنان سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و بوسيله آن از ما خشنود شود، و سپاس خدائى را كه ماه خود يعنى ماه رمضان، ماه روزه، و ماه اسلام، و ماه پاكيزگى، و ماه آزمايش و تصفيه و ماه بپاخاستن براى نماز را يكى از اين راههاى احسان قرار داد: چنان ماهى كه قرآن در آن نازل شده، در حالى كه براى مردم چراغ رهبرى به حق، و نشانه‏هاى آشكارى از هدايت و تفريق ميان حق و باطل است. پس برترى آن را بر ساير ماهها - به سبب احترامهاى فراوان و فضايل نمايان كه برايش قرار داد - آشكار ساخت. از اين رو در آن ماه، براى بزرگ داشتن آن، چيزى را كه در ماههاى ديگر حلال كرده، حرام كرد، و براى گرامى داشتن آن، خوردنيها و آشاميدنيها را در آن منع فرمود، و براى آن، وقت آشكارى قرار داد كه خداى بزرگ و ارجمند اجازه نمى‏دهد كه پيش انداخته شود، و نمى‏پذيرد كه از آن وقت به تأخير افتد، سپس يكى از شبهايش را بر شبهاى هزار ماه برترى داد، و آن را شب قدر ناميد. در آن شب فرشتگان و روح، به فرمان پروردگارشان با قضاى تغيير ناپذير بر آن كس از بندگان كه خدا بخواهد، براى هر امرى از رزق و اجل و امور ديگر فرود مى‏آيند، و آن شب سلامتى است كه بركتش تا سپيده دم دائم است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را به شناسائى فضل اين ماه، و بزرگ داشتن حرمت آن، و خوددارى از آنچه در آن منع كرده‏اى ملهم ساز، و به روزه داشتن آن بوسيله نگه داشتن اعضاء از گناهانت، و بكار بردن آنها - در آن ماه - به آنچه ترا خشنود سازد، يارى ده. تا با گوشهاى خود سخن لغوى ننيوشيم، و با چشمهامان به طرف لهوى نشتابيم، و دستهامان را به حرامى نگشائيم، و گامهامان را در امر ممنوعى پيش نگذاريم. و تا شكمهامان غير آنچه حلال ساخته‏اى در خود جاى ندهد، و زبانهامان جز به آنچه تو حديث كرده‏اى گويا نشود، و جز در كارى كه به ثواب تو نزديك سازد زحمت نكشيم، و جز آنچه از عقاب تو نگاه دارد فرا نگيريم، آنگاه همه آن اعمال ما را از رياكاران، و سمعه سمعه‏پيشگان بپيراى، بطورى كه احدى غير از ترا در آن شريك نگردانيم و جز تو، در آن، مرادى نداشته باشيم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين ماه بر اوقات نمازهاى پنجگانه - با آن حدودش كه تحديدى كرده‏اى و واجباتش كه مقرر داشته‏اى و شروطش كه تعيين نموده‏اى و اوقاتش كه معين فرموده‏اى - واقف ساز، و ما را در نماز با كسانى برابر نما كه به مراتب شايسته آن بالغ، و اركانش را حافظند، و آن را در اوقات خود همانطور كه پيغمبرت (صلواتك عليه و اله) در ركوع و سجود و همه فضيلتهايش تشريع فرموده، با كاملترين طهارت و بليغ‏ترين خشوعى بجا آورنده‏اند. و ما را در اين ماه موفق دار كه بوسيله بر و احسان، به خويشان خود بپيونديم، و با انعام و بخشش به همسايگان خود رسيدگى نمائيم، و اموالمان را از مظالم و حقوق بپيرائيم، و با بيرون كردن زكات، آن را پاك گردانيم، و با آنكه از ما دورى كرده باز گرديم، و در باره آنكه بر ما ستم كرده انصاف دهيم، و با آنكه بما دشمنى كرده آشتى كنيم. مگر آن كس كه براى تو با او دشمنى شده باشد، زيرا كه او دشمنى است كه ما با او دوستى نمى‏كنيم، و حزبى است كه با او صاف نمى‏شويم. و ما را توفيق ده بر اينكه، در اين ماه بتو تقرب جوئيم، بوسيله اعمال شايسته‏اى كه ما را به آن از گناهان پاك گردانى و از تجديد عيوب در اين ماه باز گردانى. تا هيچيك از فرشتگانت جز مرتبه‏اى نازلتر از ابواب طاعت و انواع تقربى كه ما بجا آورده‏ايم به پيشگاهت تقديم نكند.
خدايا از تو مى‏خواهيم بحق اين ماه و بحق هر فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بنده صالح برگزيده‏ات كه از آغاز تا انجام اين ماه در عبادتت كوشيده، كه بر محمد و آلش رحمت فرستى، و ما را در اين ماه به كرامتى كه به دوستانت وعده داده‏اى سزاوار ساز و آنچه را كه براى اهل كوشش در طاعتت قرار داده‏اى براى ما مقرر فرماى، و ما را به رحمت خود، در سلك كسانى در آور كه استحقاق بلندترين پايه رفيع دارند.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از انحراف در توحيد و كوتاهى در تمجيدت، و شك در دينت، و كورى از راهت، و سرسرى شمردن حرمتت، و فريب خوردن از دشمنت: شيطان رجيم، دور ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و چون در هر شب از شبهاى اين ماهمان ترا بندگانى هستند كه عفو تو ايشان را آزاد مى‏سازد يا گذشت تو ايشان را مى‏بخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را از بهترين اهل و ياران اين ماه بگردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و همراه كاسته شدن ماه اين ماه گناهان ما را بكاه، و با رسيدن سلخش جامه‏هاى وبال ما را بركن، تا ماه رمضان در حالى از ما بگذرد كه ما را از خطاها پاكيزه ساخته باشى و از گناهان پيراسته باشى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و اگر از استقامت بگرديم مستقيممان ساز، و اگر دشمن تو: شيطان ما را احاطه كند پس از چنگ او خلاصمان كن.
خدايا اين ماه را به عبادت ما آكنده ساز، و اوقاتش را به طاعتمان بياراى، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش به نماز و تضرع بسوى تو و فروتنى براى تو، و خوارى در برابر تو، يارى ده، تا روزش بر ما به غفلتى، و شبش به تقصيرى گواهى ندهد.
خدايا ما را در همه ماهها و روزها، تا زمانى كه زنده بدارى، اين چنين قرار ده، و از آن بندگان صالح خود گردان، كه بهشت را جاودانه به ميراث مى‏برند، و از كسانى كه آنچه را ببخشند در حالى مى‏بخشند كه دلهاشان از فكر بازگشت بسوى پروردگارشان هراسان است، و از كسانى كه در كارهاى خير شتاب مى‏كنند و ايشان در اين مرحله بر ديگران سبقت گيرنده‏اند.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، در هر وقتى و در هر زمانى و بر هر حالى، به شماره رحمتى كه فرستاده‏اى بر هر كس كه رحمت فرستاده‏اى، و چندين برابر همه آن رحمتها به اضعافى كه جز تو كسى آن را احصاء نتواند كرد. زيرا كه تو هر چه را كه بخواهى بجا آورنده‏اى.

[ سه شنبه 18 تير 1392 ] [ 22:13 ] [ یاران ذوالبر ]

نامه ای از حضرت شيخ قدس سره در پاسخ كسى كه طالب علم كيميا بود:

 اى طلب راه خدا و اى سالك طريق هدى !
                        جستن گوگرد احمر، عمر ضايع كردن است
                                                   روى بر خاك سيه آور كه يكسر كيمياست

و شيخ بهائى عليه الرحمه مى فرمايد:
                       گيرم كه نحاس را تو زر كردى
                                                   زر كن مس خويشتن اگر مردى

اى برادر يقين دان كه قنطار طلاى احمر، براى كسى كه از اين عالم داخل آن عالم شد، به قدر ذره اى نفع و اثر ندارد.
چنان فرض كن كه انسان عمرى را صرف نمود و آن علم را پيدا كرد؛ بعد امر به انتقال به آن عالم شد، از اينجا كه رفته در آنجا هم ذره اى نفع ندارد پس ‍ اكسيرى حاصل كن كه براى آن عالم بدرد خورد و آن اكسير را حضرت حق توسط پيغمبر بر حق ، حضرت محمد بن عبدالله عليه الاف التحية و الثناء براى شما آورده است و هو: و استعينوا بالصبر و الصلوة و انها لكبيرة الا على الخاشعين انسان بايد ابتدا مقدمه آن را كه خشوع است پيدا كرده و سپس درصدد ساختن آن اكسير برآيد، كه هركس داراى آن مقام شد، يقينا رستگار شده است ولى همين قدر بدانيد كه همچنانكه اگر كسى بخواهد خوشنويس شود، به آسانى ممكن نيست و بايد زحمت بكشد و مواظبت نمايد، تا درست شود و از همان اول مرتبه ممكن نيست ، همچنين حضور قلب ، براى انسان از ابتدا، مشكل است . بايد مقيد شد كه نماز در اول وقت گزارده شود و براى انجام نمازها در اول وقت بايد، از هر كارى دست كشيد، سپس لازم است كه معانى كلمات نماز را درك كرد، آنگاه نكات و مزاياى ديگر بارى سعى كنيد كه معانى نماز را خوب بفهميد و در هنگام قرائت ، به معانى مزبور توجه نمائيد، و در طريقه حقير اصل همه كارها، توجه به معانى نماز است ، بعد چيزها ديگر
.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ سه شنبه 18 تير 1392 ] [ 16:17 ] [ یاران ذوالبر ]

اين داستان به اواخر قرن 15 بر مي گردد. در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با 18 بچه زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي 18 ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 بچه) رويايي را در سر مي پروراندند. هر دوشان آرزو مي كردند نقاش چيره دستي شوند، اما خيلي خوب مي دانستند كه پدرشان هرگز نمي تواند آن ها را براي ادامه تحصيل به نورنبرگ بفرستد.

يك شب پس از مدت زمان درازي بحث در رختخواب، دو برادر تصميمي گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده مي بايست براي كار در معدن به جنوب مي رفت و برادر ديگرش را حمايت مالي مي كرد تا در آكادمي به فراگيري هنر بپردازد، و پس از آن برادري كه تحصيلش تمام شد بايد در چهار سال بعد برادرش را از طريق فروختن نقاشي هايش حمايت مالي مي كرد تا او هم به تحصيل در دانشگاه ادامه دهد.

آن ها در صبح روز يك شنبه در يك كليسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن هاي خطرناك جنوب رفت و براي 4 سال به طور شبانه روزي كار كرد تا برادرش را كه در آكادمي تحصيل مي كرد و جزء بهترين هنرجويان بود حمايت كند. نقاشي هاي آلبرشت حتي بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصيلي او درآمد زيادي از نقاشي هاي حرفه اي خودش به دست آورده بود.
وقتي هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر براي موفقيت هاي آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال يك ضيافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ايستاد و يك نوشيدني به برادر دوست داشتني اش براي قدرداني از سال هايي كه او را حمايت مالي كرده بود تا آرزويش برآورده شود، تعارف كرد و چنين گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا مي تواني به نورنبرگ بروي و آرزويت را تحقق بخشي و من از تو حمايت مي كنم.
تمام سرها به انتهاي ميز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازير شد. سرش را پايين انداخت و به آرامي گفت: نه! از جا برخاست و در حالي كه اشك هايش را پاك مي كرد به انتهاي ميز و به چهره هايي كه دوستشان داشت، خيره شد و به آرامي گفت: نه برادر، من نمي توانم به نورنبرگ بروم، ديگر خيلي دير شده، ‌ببين چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندين بار شكسته و در دست راستم درد شديدي را حس مي كنم، به طوري كه حتي نمي توانم يك ليوان را در دستم نگه دارم. من نمي توانم با مداد يا قلم مو كار كنم، نه برادر، براي من ديگر خيلي دير شده...
بيش از 450 سال از آن قضيه مي گذرد. هم اكنون صدها نقاشي ماهرانه آلبرشت دورر، قلمكاري ها و آبرنگ ها و كنده كاري هاي چوبي او در هر موزه بزرگي در سراسر جهان نگهداري مي شود.
يك روز آلبرشت دورر براي قدرداني از همه سختي هايي كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پينه بسته برادرش را كه به هم چسبيده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصوير كشيد. او نقاشي استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاري كرد اما جهانيان احساساتش را متوجه اين شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را " دستان دعا كننده" ناميدند.
اگر زماني اين اثر خارق العاده را مشاهده كرديد،‌ انديشه كنيد و به خاطر بسپاريد كه روياهاي ما با حمايت ديگران تحقق مي يابند

منبع:http://www.imamhadi.com

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ چهار شنبه 5 تير 1392 ] [ 16:55 ] [ یاران ذوالبر ]

این شب، شب بسيار مباركى است; از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه از امام محمّد باقر(عليه السلام) از فضيلت شب نيمه شعبان سؤال شد، فرمود: آن شب، بعد از شب قدر بافضيلت ترين شب هاى سال است. در اين شب، خداوند به بندگانش فضل خود را عطا مى فرمايد و به كرم خويش، آنان را مى آمرزد;در اين شب، براى تقرّب به خداوند سعى و كوشش نماييد! زيرا اين شب، شبى است كه خداوند به ذات مقدّس خود قسم ياد كرده است كه نيازمندى را دست خالى برنگرداند، مادامى كه معصيت و گناهى را نخواهد و شبى است كه خداى متعال آن را براى ما اهل البيت(عليهم السلام) قرار داد، آن گونه كه شب قدر را براى پيامبر ما قرار داد. پس در دعا و ثناى الهى در اين شب كوشش كنيد.(1)
از جمله بركات اين شب اين است كه ولادت باسعادت منجى عالم بشريّت، مهدى موعود، امام زمان ـ عجّل
 اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ در سحر اين شب در سال 255، در «سرّ من رأى»، واقع شد، و بر شرافت اين شب افزود.

براى اين شب چند عمل است:
اوّل: غسل است كه طبق روايتى از امام صادق(عليه السلام) سبب تخفيف گناهان است.(2)
دوم: احياى اين شب است، به نماز و دعا و استغفار. در روايتى كه حضرت امير مؤمنان(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى
 كند آمده است: «هنگامى كه شب نيمه شعبان فرا مى رسد آن را به عبادت به سر بريد و روزش را روزه بداريد، زيرا از اوّل تا آخر اين شب، از جانب خداوند ندا مى آيد: آيا استغفار كننده اى هست كه از گناهان خويش آمرزش طلبد، تا گناهان او را بيامرزم؟ آيا كسى هست كه طلب روزى كند و من روزى او را وسعت بخشم؟».(3)
همچنين در روايتى آمده است كه جبرئيل به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) گفت: هر كس اين شب را به تسبيح و تكبير و دعا و نماز و استغفار و... احيا بدارد، خداوند گناهانش را مى
 آمرزد، و جايگاه و منزل او بهشت خواهد بود...
اى محمّد! اين شب را احيا بدار، و به امّتت فرمان ده آن را احيا دارند.
جبرئيل پس از بيان فضايل ديگرى براى اين شب، در پايان گفت: محروم واقعى كسى است كه از خير و بركت اين شب محروم باشد!(4)
از امام زين
 العابدين(عليه السلام) نيز احياى اين شب نقل شده است.(5)
همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه هر كس اين شب را احيا بدارد، در آن روز كه قلبها مى
 ميرد، قلبش نخواهد مرد.(6)
سوم: زيارت امام حسين(عليه السلام) در اين شب از افضل اعمال است، و باعث آمرزش گناهان است.(7) در فضيلت زيارت امام حسين(عليه السلام) در اين شب روايات متعدّدى نقل شده است از جمله:
1ـ ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است: هر كس دوست دارد يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر با او مصافحه كند، در نيمه شعبان، قبر حسين(عليه السلام) را زيارت كند; زيرا ارواح پيامبران در اين شب به اذن خداوند به زيارت آن حضرت مى
 روند!(8)
2ـ در روايت ديگرى امام صادق(عليه السلام) فرمود: وقتى كه نيمه شعبان مى
 شود از افق اعلى (از جانب خداوند) به زائر امام حسين(عليه السلام) ندا مى دهند كه، اكنون با گناهان آمرزيده برگرد، پاداش تو به عهده پروردگارت و پيامبر خداست!(9)
حدّاقلّ زيارت آن حضرت آن است كه انسان آن شب، بر روى بام خانه و يا فضاى باز ديگرى برود و به سمت راست و چپ آسمان نگاه كند، آنگاه به بالاى سر نظر افكند و با انگشت به سمت راستِ قبله اشاره كند و بگويد: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا أبا عَبْدِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ.(10)
براى شب نيمه شعبان زيارت مخصوصه
 اى نيز مى باشد كه در بخش زيارات گذشت. (صفحه 412)
چهارم: خواندن اين دعاست كه جناب «سيّد بن طاووس» و «شيخ طوسى» آن را نقل كرده
 اند و به منزله زيارت امام زمان(عليه السلام) است

اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنا هذِهِ وَمَوْلُودِها وَحُجَّتِكَ، وَمَوْعُودِهَا الَّتى قَرَنْتَ اِلى

خدايا به حق اين شبى كه ما در آنيم و به حق آن كس كه در آن به دنيا آمدهو حجتت و موعود آن كه همراه كردى

فَضْلِها فَضْلاً، فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ، وَلا مُعَقِّبَ

به فضيلت اين شب فضيلت ديگرى و بدين سبب تمام شد كلمه تو براستى و عدالت تغيير دهنده اى براى كلمات تو نيست و پس زننده اى

لاِياتِكَ، نُورُكَ الْمُتَاَلِّقُ، وَضِيآؤُكَ الْمُشْرِقُ، وَالْعَلَمُ النُّورُ فى طَخْيآءِ

براى آيات تو نيست آن نور درخشانت و آن روشنى فروزانت و آن نشانه نورانى در شب تاريك

الدَّيْجُورِ، اَلْغائِبُ الْمَسْتُورُ، جَلَّ مَوْلِدُهُ، وَكَرُمَ مَحْتِدُهُ، وَالْمَلائِكَةُ شُهَّدُهُ،

ظلمانى آن پنهان غايب از انظار كه ولادتش بزرگ و كريم الاصل بود و فرشتگان گواهان اويند

وَاللهُ ناصِرُهُ وَمُؤَيِّدُهُ اِذا آنَ ميعادُهُ، وَالْمَلائِكَةُ اَمْدادُهُ، سَيْفُ اللهِ الَّذى لا

و خدا ياور و كمك كار اوست در آن هنگام كه وعده اش برسد و فرشتگان مددكارش باشند آن شمشير برنده خدا كه

يَنْبُو، وَنُورُهُ الَّذى لا يَخْبُو، وَ ذُوالْحِلْمِ الَّذى لا يَصْبُوا، مَدارُ الدَّهْرِ،

كُند نشود و نور او كه خاموش نگردد و بردبارى كه كار بى رويه انجام ندهد چرخ روزگار بخاطر او گردش كند

وَنَواميسُ الْعَصْرِ، وَوُلاةُ الاَْمْرِ، وَالْمُنَزَّلُ عَلَيْهِمْ ما يَتَنَزَّلُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ،

و او و پدران معصومش نواميس هر عصر و واليان امر خدايند در شب قدر آنچه نازل شود بر ايشان نازل گردد

وَاَصْحابُ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ، تَراجِمَةُ وَحْيِهِ، وَوُلاةُ اَمْرِهِ وَنَهْيِهِ، اَللّـهُمَّ

و آنهايند صاحبان حشر و نشر و مفسران وحى خدا و سرپرستان امر و نهى او خدايا

فَصَلِّ عَلى خاتِمِهْم وَقآئِمِهِمُ، اَلْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْ، وَاَدْرِكْ بِنا أَيّامَهُ،

پس درود فرست بر خاتم ايشان و قائمشان كه در پس پرده است از عوالم آنها و ما را به روزگار او

وَظُهُورَهُ وَقِيامَهُ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ، وَاقْرِنْ ثارَنا بِثارِهِ، وَاكْتُبْنا فى

و زمان ظهور و قيامش برسان و از جمله يارانش قرارمان ده و خونخواهى ما را به خونخواهى او مقرون گردان و نام ما را در

اَعْوانِهِ وَخُلَصآئِهِ، وَاَحْيِنا فى دَوْلَتِهِ ناعِمينَ، وَبِصُحْبَتِهِ غانِمينَ، وَبِحَقِّهِ

زمره ياران و مخصوصانش ثبت فرما و ما را در دولتش شادكام و متنعم و به هم نشينيش بهره مند و به گرفتن حقش

قآئِمينَ، وَمِنَ السُّوءِ سالِمينَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، وَالْحَمْدُللهِِ رَبِّ

پا بر جا بدار و از بديها بر كنارمان كن اى مهربانترين مهربانان و ستايش خاص خدا پروردگار

الْعالَمينَ، وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ وَالْمُرْسَلينَ،

جهانيان است و درودهاى او بر آقاى ما محمّدخاتم پيمبران و مرسلين

وَعَلى اَهْلِ بَيْتِهِ الصّادِقينَ، وَعِتْرَتِهَ النّاطِقينَ، وَالْعَنْ جَميعَ الظّالِمينَ،

و بر خاندان راستگو و عترت حقگويش باد و از رحمت خود دور ساز تمام ستمكاران را

واحْكُمْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ يا اَحْكَـمَ الْحـاكِميـنَ.(11)

و ميان ما و ايشان داورى كن اى محكمترين حكم كنندگان.

پنجم: «شيخ طوسى» از اسماعيل بن فضل هاشمى روايت كرده كه گفت: حضرت صادق(عليه السلام) اين دعا را به من تعليم داد تا آن را در شب نيمه شعبان بخوانم:

اَللّـهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ، اَلْعَلِىُّ الْعَظيمُ، اَلْخالِقُ الرّازِقُ، اَلْمُحْيِى

خدايا تويى زنده پاينده والاى بزرگ آفريننده و روزى دهنده زنده كننده

الْمُميتُ، اَلْبَدىءُ الْبَديعُ، لَكَ الْجَلالُ وَلَكَ الْفَضْلُ، وَلَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ

و ميراننده آغاز كننده و پديد آرنده، براى توست بزرگى و از آن توست فضيلت و ستايش و از آن تو

الْمَنُّ، وَلَكَ الْجُودُ وَلَكَ الْكَرَمُ، وَلَكَ الاَْمْرُ وَلَكَ الْمَجْدُ وَلَكَ الْشُّكْرُ،

است نعمت و جود و خاص توست بزرگوارى و از توست فرمان و شوكت و خاص تو است سپاسگزارى

وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، يا واحِدُ يا اَحَدُ، يا صَمَدُ يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،

كه يگانه اى و شريكى برايت نيست اى يگانه اى يكتا اى بى نياز اى كه فرزندى ندارد و فرزند كسى نباشد

وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْغفِرْ لى

ونيست برايش همتايى هيچ كس درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بيامرز مرا

وَارْحَمْنى، وَاكْفِنى ما اَهَمَّنى، وَاقْضِ دَيْنى، وَوَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى،

و به من رحم كن و كفايت كن از من آنچه فكر مرا به خود مشغول كرده و قرضم را ادا كن و در روزيم گشايش ده

فَاِنَّكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ كُلَّ اَمْر حَكيم تَفْرُقُ، وَمَنْ تَشآءُ مِنْ خَلْقِكَ تَرْزُقُ،

زيرا كه تو در اين شب هر كار محكمى را از هم جدا كنى و هر يك از مخلوقات خود را بخواهى روزى دهى

فَارْزُقْنى وَاَنْتَ خَيْرُ الرّازِقينَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَ اَنْتَ خَيْرُ الْقآئِلينَ النّاطِقينَ:

پس روزيم ده كه تو بهترين روزى دهندگانى زيرا تو خود گفتى و تو بهترين گويندگان و ناطقان هستى كه فرمودى

وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ. فَمِنْ فَضْلِكَ اَسْئَلُ، وَ اِيّاكَ قَصَدْتُ، وَ ابْنَ نَبِيِّكَ

«از خدا بخواهيد از فضل او» پس من از فضل تو مى خواهم و تو را قصد كردم و به فرزند پيمبرت

اعْتَمَدْتُ، وَ لَكَ رَجَوْتُ، فَارْحَمْنى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.(12)

اعتماد كردم و از تواميدوارم پس به من رحمت كن اى مهربانترين مهربانان.

ششم: اين دعا را بخواند كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در اين شب مى خواندند:

اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْيَتِكَ ما يَحُولُ بَيْنَنا وَبَيْنَ مَعْصِيَتِكَ، وَمِنْ

خدايا بهره ما كن از ترس خود بدان اندازه كه حائل شود ميان ما و نافرمانيت و از

طـاعَتِكَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَكَ، وَمِنَ الْيَقينِ ما يَهُونُ عَلَيْنا بِهِ مُصيباتُ

اطاعت خويش بدان مقدار كه ما را به خشنودى و رضوان تو برساند و از يقين بدان حد كه بوسيله آن ناگواريهاى

الدُّنْيا، اَللّـهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَاَبْصارِنا وَقُوَّتِنا ما اَحْيَيْتَنا، وَاجْعَلْهُ

دنيا بر ما آسان گردد خدايا ما را به گوشهايمان و ديده هامان و نيرويمان تا زنده ايم بهره مند ساز

الْوارِثَ مِنّا، وَاجْعَلْ ثارَنا عَلى مَنْ ظَلَمَنا، وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا، وَلا

و آن را وارث ما گردان و خون ما را به گردن كسى انداز كه بر ما ستم كرده و يارى ده ما را بر كسى كه با ما دشمنى كند

تَجْعَلْ مُصيبَتَنا فى دينِنا، وَلا تَجْعَلِ الدُّنْيا اَكْبَرَ هَمِّنا، وَلا مَبْلَغَ عِلْمِنا،

و مصيبت ما را در دينمان قرار مده و دنيارا بزرگترين اندوه ما قرار مده و نيز آخرين حد دانش ما قرارش مده

وَلا تُسَلِّطْ عَلَيْنا مَنْ لا يَرْحَمُنا، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.(13)

و مسلّط مكن بر ما كسى را كه بر ما رحم نكند به رحمتت اى مهربانترين مهربانان.

و اين دعاى جامع و كاملى است كه خواندن آن در اوقات ديگر نيز غنيمت است و از عوالى اللّئالى نقل شده كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)هميشه اين دعا را مى خواندند.(14)
هفتم: صلوات هر روز ماه شعبان را (صفحه 670) كه در وقت ظهر خوانده مى
 شود، بخواند.(15)
هشتم: دعاى كميل (صفحه 98) را كه حضرت على(عليه السلام) در اين شب آن را به كميل تعليم داد، بخواند.
نهم: در اين شب صد مرتبه بگويد: سبحان اللّه و صد مرتبه بگويد: الحمد للّه و صد مرتبه بگويد: اللّه اكبر و صد مرتبه بگويد: لا إلهَ إلاَّ اللّهُ كه طبق روايتى از امام باقر(عليه السلام) هركس چنين كند، خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد و حاجت
 هاى دنيوى و اخروى او را برآورده سازد.(16)
دهم: مرحوم «شيخ طوسى» از «ابويحيى» روايتى را نقل مى
 كند كه مى گويد: به مولايم امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: بهترين دعا، در اين شب كدام است؟ فرمود: وقتى كه نماز عشا را بجا آوردى، دو ركعت نماز بگزار و در ركعت اوّل سوره «حمد» و سوره «قل يا ايّها الكافرون»و در ركعت دوم، سوره «حمد» و سوره «توحيد» را بخوان; پس از نماز، سى و سه مرتبه بگو: سبحان اللّه سى و سه مرتبه الحمد للّه و سى و چهار مرتبه اللّه اكبر. آنگاه بگو:

يا مَنْ اِلَيْهِ مَلْجَأُ الْعِبادِ فِى الْمُهِمّاتِ، وَاِلَيْهِ يَفْزَعُ الْخَلْقُ فىِ الْمُلِمّاتِ،


موضوعات مرتبط: فضیلت اعمال عبادی، ،

[ یک شنبه 2 تير 1392 ] [ 12:50 ] [ یاران ذوالبر ]

شرم میکنم

که وزن سیری ام را با ترازوی 

کودک گرسنه  

کنار پیاده رو بکشم . . . !

برگفته از وبلاگ http://hani-72.blogfa.com/


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 1 تير 1392 ] [ 12:31 ] [ یاران ذوالبر ]

موضوع انشا : خوش بختــــــی

 

به نام خدا

 

خوش بختی یعنی اینکه قلب پدرت بتپد

 

پایان !!!

برگفته از وبلاگ http://hani-72.blogfa.com/


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 1 تير 1392 ] [ 12:29 ] [ یاران ذوالبر ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content