در انتظار ذوالبر | ||
|
در زمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مردى بود كه هميشه توكل به خدا مى كرد و غالبا براى تجارت از شام به مدينه مى آمد، يك روز دزدى ، راه بر اين مرد تاجر گرفت و شمشيرش را به قصد كشتن وى بركشيد. نظرات شما عزیزان:
باز دل آسمان گرفته....
بغضش را با تمام وجود حس میکنم از ان بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند خوش به حال اسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند اسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد خدایا کمکم کن برای یه شروع تازه برای فکر نکردن به خیلی چیزها ..... برای فکر نکردن به خیلی آدم ها که آزارشون رو در لفافه ی محبت به وجودم وصله زدند... و دور شدن ....... سرم با دیگران گرم است ، دلم با تو. دلم را استوار کرده ام، که دل نبندم. نه به چشمهای بیگانه ای. نه به حرفهای بیگانه ای. می خواهم آزاد باشم. از قید تملک خود و دیگران ... موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ، [ جمعه 21 تير 1392
] [ 12:9 ] [ یاران ذوالبر ] |
|
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview'); |