در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: عابدى از بنى اسرائيل سه سال پيوسته دعا مى كرد تا خداوند به او پسرى عنايت كند، ولى دعايش ‍ مستجاب نمى شد، روزى در ضمن مناجات عرض كرد:
يا رب ابعيد انا منك فلا تسمعنى ام قريب فلا تجيبنى
خدايا! آيا من از تو دورم كه سخنم را نمى شنوى يا تو نزديكى ولى جوابم را نمى دهى.
در خواب به او گفتند: مدت سه سال خداى را با زبانى كه به فحش و ناسزا عادت كرده و قلبى آلوده به ستم و نيت دروغى مى خوانى، اگر مى خواهى دعايت مستجاب شود فحش و ناسزا را رها كن و از خدا بترس، قلبت را از آلودگى پاك كن و نيت خود را نيز نيكو گردان.

          اى عمر به بد تبـــــــــاه كردى                   وى نامه خود سيـــــــاه كردى
          بيدار نمى شوى زغفلـــــــــت                   هشيار نمى شوى زسكــــــرت
          گوئى زخدا خبـــــــــــر ندارى                    وز روز جزا خبـــــــــر ندارى
          بس عاصى و دل سياه گشتى                    غرق بحر گنـــــــــــــــاه گشتى
          يك لحظه بفكر خويشتـــن آى                    چشمى ز درون جانت بگشاى
          بنگر نيكو كه در چه كــــارى                    افتاده، پياده يـــــــــــــا سوارى

                                             قصص الدعاء ج 1


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ سه شنبه 1 اسفند 1391 ] [ 11:9 ] [ یاران ذوالبر ]

از نبى اكرم )صلى الله عليه و آله و سلم( روايت شده كه فرمودند: از باغهاى بهشتى بخوريد.
پرسيدند: باغهاى بهشتى چيست ؟
حضرت فرمودند: هر صبح و شام به ياد و ذكر او مشغول بودن ، پس تا مى توانيد ذكر بگوئيد و كسى كه دوست دارد مقام خود را نزد خدا ببيند كه مقام خدا نزد او چقدر است ؟
و به چه ميزان به ذكر خدا مشغول است ، زيرا خداوند، آن اندازه به بنده اش ‍ مقام مى دهد، كه او به خداوند داده است ؟
بدانيد كه بهترين اعمال و ذكرها نزد خدا و بهتر از آنچه آفتاب بر آن مى تابد ياد خدا است و خودش خبر داده كه من ، همنشين كسى هستم كه مرا ياد كرده باشد و چه مقامى بالاتر از اينكه خدا همنشين كسى باشد.
در روايات آمده كه دنيا و شيطان به سراغ اجتماع ذاكران خدا نمى روند.)1(

                جانا نظرى كه ناتوانم                   بخشا، كه به لب رسيد جانم
                درياب ، كه نيك دردمندم               بشتاب ، كه سخت ناتوانم
                من خسته كه روى تو نبينم           آخر به چه روى زنده مانم ؟
                گفتى كه : بمردى از غم               تعجيل مكن كه اندر آنم
                اينك به در تو آمدم باز                 تا بر سر كويت جان فشانم
                افسوس بود كه بهر جانى             از خاك در تو باز مانم)2(

                                 1-ارشاد القلوب : ج 1، ص 159.

                                          2- دیوان عراقی


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 13:2 ] [ یاران ذوالبر ]

جوانى محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:
يا رسول الله ! خيلى مايلم در راه خدا بجنگم .
حضرت فرمود: در راه خدا جهاد كن ! اگر كشته شوى زنده و جاويد خواهى بود و از نعمتهاى بهشتى بهره مند مى شوى و اگر بميرى ، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردى ، گناهانت بخشيده شده و همانند روزى كه از مادر متولد شده اى از گناه پاك مى گردى ... .
عرض كرد: يا رسول الله ! پدر و مادرم پير شده اند و مى گويند، ما به تو انس ‍ گرفته ايم و راضى نيستند من به جبهه بروم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در محضر پدر مادرت باش . سوگند به آفريدگارم ! يك شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از يك سال جهاد در جبهه جنگ است.

بحار: ج 74، ص 52.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ جمعه 27 بهمن 1391 ] [ 17:25 ] [ یاران ذوالبر ]

   

پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
))خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ ((
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
((خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟))
خدا جواب داد :
((بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی))

 

همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن

زمدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن

شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن

به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن

به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن


به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی نااميدي در بسته باز کردن
 
"شیخ بهایی"

www.sansizyashamam.blogfa.com/


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391 ] [ 19:13 ] [ یاران ذوالبر ]

حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايد: مردى نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: يا رسول الله مرا به عملى راهنمايى كنيد، به عملى كه به سبب آن:
1- خدا مرا دوست بدارد.
2- مردم مرا دوست بدارند.
3- دارائيم فراوان شود.
4- بدنم سالم بماند.
5- عمرم طولانى شود.
6- خدا مرا با تو محشور كند.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: اين 6 حاجت 6 خصلت مى خواهد:
1- اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهيز كن.
2- اگر مى خواهى مردم تو را دوست دارند به آنها خوبى و نيكى كن و به آنچه در دست آنهاست طمع نكن و چشم نيانداز.
3- اگر مى خواهى دارائيت فراوان شود زكوه بده.
4- اگر مى خواهى بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.
5- و اگر مى خواهى عمرت طولانى شود صله رحم كن ((ديد و بازديد خويشان)).
6- و اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور كند سجده را براى خدا طولانى كن.(1)

اى محمد كه تويى مظهر آيات خدا

اى كه لعل لب تو قيمت گوهر شكند
 كام دنيا شد شيرين ز كلام خوش تو

اى كه گفتار تو شيرينى شكر شكند
 كى روا بود كه سنگ ستم امت پست 

در دندان تو اى مظهر داور شكند.(2)

منابع: 1- كتاب نصايح يا سخنان چهارده معصوم: ص 248-   2-  ديوان خسرو: ص 13



موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 7 بهمن 1391 ] [ 22:25 ] [ یاران ذوالبر ]

روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وضو گرفت و خواست كفشهاى خود را بپوشد كه ناگهان عقابى از آسمان آمد و كفش حضرت را ربود و پرواز كرد؛ سپس آن را از بالا رها كرد، موقع سرنگون شدن كفش مار سياهى از درون آن به زمين فتاد.
عنايت الهى به اين ترتيب ، عقاب را خير خواه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نمود؛ آنگاه عقاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت :
ضرورت مرا وادار كرد به گستاخى نموده و كفش شما را ربوده و به هوا ببرم ؛ وگرنه من در پيشگاه شما چنين جسارتى را نبايد بكنم .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از او تشكر كرد و فرمود: اين جفاى ظاهرى تو را ديديم ولى مى دانستم كه اين جفا عين وفاست من به ظاهر غمگين شدم ولى در واقع از غم بزرگتر كه در انتظارم بود نجات يافتم ؛ گرچه خداوند غيبها را به ما آموخته ولى در آن لحظه دلم به خود اشتغال داشت .
عقاب گفت : غفلت از تو دور است و هم اگر اين مار را درون كفش ديدم انعكاس از نور تو، چشمم را بينا كرد.
عكس حقيقت نورانى همه جا را روشن مى كند و عكس ظلمت ، همه جا را تاريك مى كند؛ عكس بنده الهى همه نور است ولى عكس مردم بيگانه كورى و تيرگى است
.

 

عكس نورانى همه روشن بود           عكس ظلمانى همه گلخن بود

عكس عبدالله همه نورى بود          عكس بيگانه همه كورى بود

 

اكنون در انتخاب همنشين بكوش تا عكس قلب هر كس را پيدا كنى ، اگر عكس نورانى بود آن همنشين را برگزين چرا كه انعكاسات روحى اثر بخش ‍است.

عكس هر كس را بدان اى جان ببين      پهلوى جنسى كه خواهى مى نشين

منبع: داستانهاى مثنوى ، ج 2، ص 115


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 7 بهمن 1391 ] [ 22:16 ] [ یاران ذوالبر ]

روزی حضرت محمد(ص) ، شیطان را حاضر در مسجدالحرام دید.

پیش او رفت و گفت:ای ملعون چرا ناراحتی؟

شیطان گفت:از دست تو وامت تو ناراحتم.

حضرت(ص)فرمود:چرا از من ناراحتی؟

شیطان گفت:چونکه این همه تلاش می کنم مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت آنها را شفاعت می کنی و تمام زحمات مرا هدر می دهی.به همین خاطر با تو دشمنم و از تو بدم میاد.

حضرت(ص) فرمود:از دست امتم چرا ناراحتی؟

شیطان گفت:امت تو خصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند،

 وقتی به هم می رسند سلام می کنند که سلام اسم خداست من از این اسم می ترسم.

وقتی هم دیگر را می بیننددست می دهند تا دستهایشان از هم در نیامده گناهانشان بخشیده می شود،

وقتی می خواهند غذا بخورند(بسم الله)می گویند و من دیگر نمی توانم بخورم وگرسنه می مانم،بعد از غذاخوردن(الحمدالله)می گویند،

وقتی اسم تو می آید صلوات ختم می کنند و آنقدرثواب آن زیاد است که من فرار می کنم،

وقتی می خواهند کاری انجام بدهند(ان شاء الله)می گویند،ومن هم دیگر نمی توانم در کارهایشان دخالت کنم و آنها را برهم زنم،

وقتی آنگاه که صدقه می دهند هم گناهانشان بخشیده می شود وهم هفتاد بلا ومصیبت را از خود دور می کنند،

وقتی قرآن می خوانند ودر خانه ای قرآن خوانده میشود جایی برای من نیست چون درآن خانه ملائکه رفت وآمد می کنند.

 آنها مرا لعنت می کنند و وقتی مرا لعنت می کنند یک زخم بر بدنم می افتد وتا زمانی که همان شخص را به گمراهی نکشانم خوب نمی شوم،

هنگامی هم که گناه می کنند سریع توبه می کنندو زحمات مرا به هدر می دهند،

و وقتی عطسه هم می کنند(الحمدالله)می گویند ومرا از خود دور میدارند.

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ پنج شنبه 5 بهمن 1391 ] [ 11:32 ] [ یاران ذوالبر ]

در كتاب «معراج النبوة» نقل شده: چون خداوند متعال ابليس را از درگاه خود راند و او را مشمول لعن خود و ملائكه قرار داد،‌ فرشته‌اي بر آن داشت تا هر روز چند سيلي بر پشت گردن آن ملعون بزند. آن سيلي‌ها بسيار درد‌آور بود به گونه‌اي كه اثر آن تا روز ديگر او را مي‌آزرد.

بعد از آنكه خداوند وجود مقدس خاتم الانبياء (صلي الله عليه و آله) را برگزيد و آيه 
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ  را درباره ايشان نازل فرمود، شيطان به درگاه خداوند بناليد و عرض كرد:

خدايا! من نيز از عالميان هستم، ‌آيا مرا از اين آيه رحمت هيچ بهره و نصيبي نخواهد بود؟ رحمت آن حضرت شامل حال من نخواهد شد؟

خطاب آمد: چرا رحمت وجود ايشان تو را هم بهره‌مند مي‌كند. سپس به آن فرشته‌اي كه هر روز او را طپانچه مي‌زد فرمود: از هم اكنون طپانچه و سيلي بر او نزن، و او را معاف دار تا او نيز از وجود مقدس آن حضرت و رحمت بودن ايشان بهره برده باشد و اين آيه شامل حال او هم بشود.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ پنج شنبه 5 بهمن 1391 ] [ 11:25 ] [ یاران ذوالبر ]

صبح همان روزى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) متولد شد هربتى كه در هر جاى عالم بود سرنگون شد و پادشاه عجم لرزيد و چهارده كنگره آن افتاد و درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند فرو رفت و خشك شد، ((همان كه نمك شده و نزد كاشان است )) و وادى سماوه كه سالها بود كسى در آن آب نديده بود آب در آن جارى شد و آتشكده فارس كه هزار سال بود خاموش نشده بود خاموش نشده بود خاموش شد و طاق كسرى از وسط شكست و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد تا به مشرق رسيد و تخت هر پادشاهى در آن روز سرنگون شده بود و همه پادشاهان در آن روز لال و گنگ بودند و نمى توانستند سخن بگويند و سحر ساحران باطل شد و قريش در ميان عرب بزرگ شد، و به آنها آل الله مى گفتند زيرا كه در خانه خدا بودند.
آمنه (عليه السلام ) مادر آن حضرت فرمود: والله چون پسرم بر زمين قرار گرفت دستها را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد، پس از او نورى ساطع كه همه چيز را روشن كرد و ميان آن روشنائى صدائى شنيدم كه گوينده اى مى گفت : تو بهترين مردم را زائيدى ، پس او را محمد نام گذار، و چون شب شد اين ندا از آسمان رسيد كه :
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا
در آن شب دنيا روشن شد و هر سنگ و كلوخ و درختى خنديد و آنچه در آسمانها و زمين بود تسبيح خدا گفتند و شيطان پا به فرار گذاشت و مى گفت : بهترين امتها و مردم و گرامى ترين بندگان و بزرگترين عالميان ، امت محمد است.

منتهى الامال ، ص 17 و 18


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 20:1 ] [ یاران ذوالبر ]

از ابوطالب روايت شده كه عبدالمطلب گفت :
شبى از شب ها در حجر اسماعيل خوابيده بودم ، ناگاه خواب عجيب و غريبى ديدم ، برخاستم در راه يكى از كاهنان مرا ديد كه مى لرزم چون آثار تغيير در من مشاهده كرد گفت : چه شده كه بزرگ عرب چنين رنگش تغيير كرده ؟ آيا حادثه اى از حوادث روزگار روى داده است ؟.
گفتم : بله امشب در حجر اسماعيل خوابيده بودم در خواب ديدم كه درختى از پشت من روئيده شد چنان آن درخت بلند گرديد كه سرش به آسمان و شاخه هايش مشرق و مغرب را گرفته ، نورى از آن درخت ساطع گرديد كه هفتاد برابر نور خورشيد بود و عرب و عجم را ديدم كه براى آن درخت سجده مى كردند، پيوسته عظمت و نور آن درخت بيشتر مى شد اما گروهى از قريش خواستند آن درخت را قطع كنند، چون نزديك مى رفتند جوانى كه از همه نيكوتر و پاكيزه تر بود آنها را مى گرفت و پشت هايشان را مى شكست و ديده هايشان را مى كند پس دست بلند كردم كه شاخه اى از شاخه هاى آن را بگيرم آن جوان مرا صدا زد و گفت : تو را از ما بهره اى نيست ، گفتم : درخت از من است و من از آن بهره اى ندارم ؟ گفت بهره اش از آن گروهى است كه به آن آويخته اند، پس هراسان از خواب بيدار شدم .
چون كاهن اين خواب را شنيد رنگش متغير شد و گفت : اگر راست بگوئى از صلب تو فرزندى بيرون خواهد آمد كه مالك مشرق و مغرب گردد و پيامبر مى شود.
پس عبدالمطلب گفت : اى ابوطالب سعى كن آن جوان كه يارى او نمود تو باشى .
ابوطالب پيوسته بعد از فوت آن حضرت آن خواب را ذكر مى كرد و مى گفت : والله آن درخت ابوالقاسم امين است .
مرحوم مجلسى مى فرمايد: ظاهرش آن است كه آن جوان تعبيرش ‍ اميرالمومنين است.

منبع: كمال الدين ، ص 173، امالى شيخ صدوق ، 216، جلاء العيون ، ص 66


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 19:58 ] [ یاران ذوالبر ]

هنگام تولد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابليس در ميان فرزندان خود فرياد كشيد كه همه نزد آن آمدند و پرسيدند چرا بى تاب و نگران شده اى ؟
ابليس در پاسخ گفت : واى بر شما امشب چهره آسمان و زمين دگرگون شده ، و موضوع عظيمى براى من رخ داده كه از زمان عروج عيسى به آسمان تاكنون برايم رخ نداده است برويد به جستجو بپردازيد چه اتفاقى افتاده است ؟!
همه آنها در سراسر زمين متفرق شدند و به جستجو پرداختند و سپس نزد ابليس آمدند و گفتند: چيز تازه اى رخ نداده .
ابليس گفت : من خودم به جستجو مى پردازم و جريان را كشف مى كنم ، به روى سراسر زمين فرو رفت و همه جا را گشت و تا اينكه به سرزمين مكه آمد ديد سراسر حرم مكه پر از فرشتگان است خواست وارد حرم گردد فرشتگان بر او فرياد زدند از نهيب فرشتگان به عقب بازگشت ، سپس به صورت گنجشگى شد و از جانب كوه حراء ((كه در يك فرسخى مكه بود)) داخل حرم شد، ناگهان جبرئيل بر او فرياد زد: برگرد خدايت تو را لعنت كند!
ابليس گفت : يك سوالى دارم بگو بدانم امشب در زمين چه اتفاقى رخ داده است ؟
جبرئيل فرمود: محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) متولد شده است .
ابليس گفت : آيا مرا در او بهره اى است ؟
جبرئيل فرمود: خير
ابليس گفت : آيا در امت او بهره اى است ؟
جبرئيل فرمود: آرى
ابليس گفت : به همين اندازه راضى و خشنود.

منبع: منتهى الامال ، ص 18، كحل بصر، ص 40


موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ چهار شنبه 4 بهمن 1391 ] [ 19:52 ] [ یاران ذوالبر ]

اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) مى فرمايد: من با پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم راه مى رفتيم تا اينكه در باغى داخل شديم ، حضرت يكباره مرا در آغوش گرفت و شروع كرد به گريه كردن ؛ من عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم علت گريه شما چيست ؟ حضرت فرمود: گريه بخاطر كينه ها و عقده هايى كه در سينه هاى جماعتى است از تو و ظاهر نمى كنند آنها را بر تو مگر بعد از رحلت من !
من عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آيا در آن وقت دين من سالم خواهد بود؟ حضرت فرمود: بلى در آن هنگام دين تو سالم خواهد بود.

رحلت جانگداز رحمت العالمین و امام حسن مجتبی بر همگان تسلیت باد


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ جمعه 22 دی 1391 ] [ 17:10 ] [ یاران ذوالبر ]

قال رسول الله صلّي الله عليه و آله:


عَدَدُ دَرَجِ الجَنَّةِ عَدَدُ آيِ القرآنِ، فَاِذا دَخَلَ صاحِبُ القُرآنِ الْجَنَّةَ قَيلَ لَهُ: اِقْرَأ وَارْقَ، لِكُلِّ آيَةٍ دَرَجةٌ فَلا تَكُونُ فَوقَ حافِظِ القُرآنِ دَرَجةٌ.

تعداد درجات بهشت به تعداد آيات قرآن است، هنگامي كه حافظ قرآن وارد بهشت مي‌گردد به او گفته مي‌شود: « بالا برو و قرآن بخوان. هر آيه رتبه‌اي دارد». پس بالاتر از مرتبه حافظ قرآن درجه‌اي نيست.

بحارالانوار/ج89/ص 22


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ شنبه 16 دی 1391 ] [ 10:42 ] [ یاران ذوالبر ]

عظمت نماز و پيامدهاى سبك شمردن آن

 

با حذف اسناد از سرور زنان، فاطمه، دختر سرور پيامبران - كه درودهاى خداوند بر او و بر پدر بزرگوار و شوى گرامى و پسران اوصياء او باد! - نقل مى‏كنم كه وى از پدر بزرگوارش حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) پرسيد اى پدر جان! سزاى هر مرد و زنى كه نماز را سبك بشمارد، چيست؟ فرمود: اى فاطمه، هر كس چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده مصيبت گرفتار مى‏نمايد: شش چيز در دار دنيا، و سه چيز هنگام مرگ، و سه چيز در قبرش، و سه چيز در قيامت هنگام بيرون آمدن از قبر.
امّا مصيبتهايى كه در دار دنيا بدان مبتلا مى‏گردد:
نخست اينكه: خداوند، خير و بركت را از عمر او برمى‏دارد.
دوّم اينكه: خداوند، خير و بركت را از روزى‏اش برمى‏دارد.
سوّم اينكه: خداوند - عزّوجلّ - نشانه‏ى صالحان را از چهره‏ى او محو مى‏فرمايد.
چهارم اينكه: در برابر اعمالى كه انجام داده اجر و پاداش به او داده نمى‏شود.
پنجم اينكه: دعاى او به سوى آسمان بالا نمى‏رود و مستجاب نمى‏گردد.
ششم اينكه: هيچ بهره‏اى در دعاى بندگان شايسته‏ى خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
و امّا مصائبى كه هنگام مرگ به او مى‏رسد:
نخست اينكه: با حالت خوارى و زبونى جان میدهد.
دوّم اينكه: گرسنه مى‏ميرد.
سوّم اينكه: تشنه جان مى‏سپارد، به گونه‏اى كه اگر آب تمام رودخانه‏هاى دنيا را به او بدهند، سيراب نگشته و تشنگى‏اش برطرف نخواهد شد.
و امّا مصيبتهايى كه در قبرش بدان گرفتار مى‏گردد:
اوّل اينكه: خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا او را در قبر نگران و پريشان نموده و از جايش بركَنَد.
دوّم اينكه: خداوند گور را بر او تنگ مى‏گرداند.
سوّم اينكه: قبرش تاريك مى‏شود.
و امّا مصائبى كه در روز قيامت، هنگام بيرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى‏شود:
نخست اينكه: خداوند فرشته‏اى را بر او مى‏گمارد تا در حالى كه مردم به او مى‏نگرند، او را به رو بر زمين بِكَشَد.
دوّم اينكه: سخت از او حساب مى‏كشند.
سوّم اينكه: خداوند هرگز نظر [رحمت‏] به او ننموده و [از بديها ]پاكيزه‏اش نمى‏گرداند، و براى او عذاب دردناكى خواهد بود.

برگرفته از کتاب ادب حضور سید بن طاووس


موضوعات مرتبط: نماز، ،
[ شنبه 16 دی 1391 ] [ 10:12 ] [ یاران ذوالبر ]

کاروان می آید از شهر دمشق

     برسرِ خاکِ شهِ سلطان عشق

 کاروان با خود رباب آورده است

  بهر اصغر شیر وآب آورده است

 کاروان آمد ولی اکبر نداشت

   ام لیلا شبه پیغمبر نداشت

 کاروان آمد ولی شاهی نبود

   بر بنی هاشم دگر ماهی نبود ...

 

اربعین حسینی برساحت مقدس آقا اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه )

وشیعیانشان تسلیت باد.

http://foshtom.persianblog.ir/tag


موضوعات مرتبط: امام حسین (ع)، ،
[ سه شنبه 12 دی 1391 ] [ 19:41 ] [ یاران ذوالبر ]

شب یلدا  قدم ارام بردار

کمی هم احترام ما نگهدار

تو میبینی ربابم غصه دارست

بنی هاشم هنوزم داغدارست

صدای العطش در گوش مانده

بدن های بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش

[ پنج شنبه 30 آذر 1391 ] [ 13:43 ] [ یاران ذوالبر ]

يعقوب بن سليمان مى گويد: شبى با عده اى نشسته و درباره شهادت امام حسين عليه السلام صحبت مى كرديم . يكى از اهل مجلس گفت : همه كسانى كه در قتل امام حسين عليه السلام شركت كردند، دچار بلاى جانى يا مالى شده يا خانواده اش گرفتار بلايى شده است . پيرمردى كه در آنجا حضور داشت ، گفت : من نيز در قتل او شركت داشته ام ، ولى تاكنون هيچ حادثه ناگوارى نديده ام . اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند. ناگهان چراغ نفتى خراب شد. برخاست كه درستش كند، انگشتانش آتش گرفت . انگشتانش را فوت كرد، ريشش هم آتش گرفت . بيرون رفت كه آتش را با اب خاموش كند. خود را در رودخانه انداخت ولى باز هم آتش بالاى سرش ‍ مى چرخيد و همين كه سرش را از اب بيرون مى آورد، با آتش مى سوخت و باين ترتيب مرد. خدا لعنتش كند.

ثواب الاعمال عقاب الاعمال


موضوعات مرتبط: امام حسین (ع)، ،
[ جمعه 24 آذر 1391 ] [ 12:50 ] [ یاران ذوالبر ]

امام صادق عليه السلام نقل مى نمايند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: هنگامى كه روز قيامت فرا رسد، گنبدى از نور براى فاطمه عليهاالسلام مى سازند. در اين هنگام در حالى كه امام حسين عليه السلام سرش را در دست گرفته . بسوى گنبد مى آيد. همين كه حضرت فاطمه عليهاالسلام او را مى بيند، چنان مى گريد كه در صحراى محشر همه فرشتگان مقرب ، پيامبران مرسل و بندگان مومن به گريه مى افتند، آنگاه خداوند مردى را بصورت مثال ، بدون سر، و به بهترين شكل مى آفريند تا با قاتلان حسين عليه السلام بستيزد و مبارزه كند. سپس خداوند قاتلان و تمام كسانى كه در قتل او شركت داشتند، را جمع نموده و آن مثال همه آنها را مى كشد. دوباره زنده مى شوند و امير المومنين عليه السلام آنها را مى كشد. دوباره زنده مى شوند و امام حسن عليه السلام آنها را مى كشد. دوباره زنده مى شوند و امام حسين عليه السلام آنها را مى كشد و در اين هنگام خشمها فروكش كرده و غمها فراموش مى شود. آنگاه امام صادق عليه السلام فرمودند: خدا شيعيان ما را رحمت كند. بخدا سوگند شيعيان ما مومنين حقيقى هستند. بخدا سوگند كه در اين مصيبت با غم و اندوه طولانى با ما شريك شدند.

منبع: ثواب العمال و عقاب العمال از شیخ صدوق


موضوعات مرتبط: امام حسین (ع)، ،
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 10:23 ] [ یاران ذوالبر ]

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را!

میدانی چرا؟!

امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند،

اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند.

وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند.

جملات گیله مرد


موضوعات مرتبط: جملات زیبا، ،
[ جمعه 3 آذر 1391 ] [ 19:26 ] [ یاران ذوالبر ]

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)


موضوعات مرتبط: جملات زیبا، ،
[ جمعه 3 آذر 1391 ] [ 14:37 ] [ یاران ذوالبر ]
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 20 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 3306
بازدید کل : 52712
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content