در انتظار ذوالبر

در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

امام زمان عليه السلام در خطابه غدير

در آن صحرا، جحفه، و بر کنار آن غدير، خم، و در حضور آن جمع، پيامبر (صلي الله عليه و آله) در ادامه کلام الهي خويش، دامنه سخن را به مسائل مربوط به امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) کشانيده، زبان به توصيف آن امام همام گشودند، و گوشه هايي از شخصيت همه جانبه آن بزرگوار را به مردم نماياندند. حساسيت اين قسمت از سخن را، از آنجا مي توان دريافت که حضرتش هيجده بار مردم را با تکرار يک لغت هشدار دهنده، به دقت در کلام خود فرا مي خوانند. حضرتش در اين بخش به دفعات، کلمه الا به معني هان! آگاه باشيد را به کار مي برند، تا همگان دريابند که موضوع از اعتبار، ارزش، حساسيت و اهميت ويژه برخوردار است. پيامبر (صلي الله عليه و آله) در آغاز اين بخش، بار ديگر - براي چندين مرتبه در طول سخنراني - روند پيوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و ياد آور مي شوند که سررشته اين نظم، در دست علي (عليه السلام) است و پايان بخش اين روند، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه مي باشند، بدين صورت که: معاشر الناس اني نبي و علي وصيي. الا و ان خاتم الائمه منا القائم المهدي [صلوات الله عليه] [1]  پس آن گاه با بر شماري 21 ويژگي اساسي و مهم از مختصات عمده آن امام، به گونه اي گوشه هايي از حرکت و کار و تلاش و برنامه ها و دستاوردهاي نظام الهي حضرتش را ترسيم مي نمايند، به طوري که با اندک دقت و ريزبيني در اين مختصات، مي توان ابعادي مختلف از مسائل مربوط به آن حضرت را دريافت. پيامبر فرمودند: الا انه الظاهر علي الدين. الا انه المنتقم من الظالمين. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه قاتل کل قبيله من اهل الشرک. الا انه مدرک کل ثار لاولياء الله عز و جل. الا انه ناصر دين الله عز و جل. الا انه الغراف من بحر عميق. الا انه يسم کل ذي فضل بفضله و کل ذي جهل بجهله. الا انه خيره الله و مختاره.

الا انه وارث کل علم و المحيط به. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المنبه بامر ايمانه. الا انه الرشيد السديد. الا انه المفوض اليه. الا انه قد بشر من سلف من بين يديه. الا انه الباقي حجه و لا حجه بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور عليه. الا انه ولي الله في ارضه و حکمه في خلقه و امينه في سره و علانيته.
 
اي مردم آگاه باشيد! او بر قاطبه اديان پيروز خواهد گرديد. آگاه باشيد! او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت. آگاه باشيد! او تمامي دژها را فتح نموده و ويران خواهد ساخت. آگاه باشيد! او تمامي طوايف و قبائل شرک را درهم خواهد کوبيده و نابود خواهد ساخت. آگاه باشيد! او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاند. آگاه باشيد! او يار و ياور دين خداي بزرگ است. آگاه باشيد! او کشتيباني کار آزموده در دريائي عميق است. آگاه باشيد! او فاضلان را به فضلشان و جاهلان را به جهلشان مي شناسد و مي شناساند.

آگاه باشيد! او برگزيده خدا و منتخب اوست. آگاه باشيد! او وارث تمامي دانش هاست و به همه علوم تسلط و احاطه دارد. آگاه باشيد! او از خدايش براي شما گزارش مي نمايد و شما را به چگونگي ايمان به خدا مي آگاهاند. آگاه باشيد! او راست کار و درست کردار و استوار و پا برجاست. آگاه باشيد! که امور خلقت و خلايق - از سوي خدا - به او واگذار شده است. آگاه باشيد! که تمامي پيام آوران گذشته به آمدن او نويد داده اند. آگاه باشيد! که آن حضرت آخرين حجت الهي است و پس از او ديگر حجتي نخواهد آمد، حق - تماما - با او و نور نزد اوست. آگاه باشيد! کسي را ياراي چيرگي بر او نيست. آگاه باشيد! او ولي خدا در زمين است و داور دادار در ميان آفريده هاي اوست، و امين خداي متعال در پنهان و پيداي اوست. بار ديگر به دقت بر اين توصيف ها بنگريم، و دريابيم که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) سالياني دراز قبل از تولد، و قرنها پيش از ظهور آن حضرت با چه انگيزه اي چنين شخصيتي از ايشان به دست مي دهد؟ و بدان گونه خطوط اصلي آن نظام الهي به رهبري حضرتش را ترسيم مي نمايد؟

آيا مي توان هدفي جز دميدن روح اميد و انتظار، و آگاهانيدن نسلها و آماده سازي آنان براي تحمل دوران سخت غيبت، همراه با تلقي صحيح از آن پنهاني دشوار، و تلاش پيگير در تحقق و بر پايي آن آينده نوراني در اين کار سراغ داد؟ اگر اين راستا را صحيح ندانيم، آيا پسنديده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله) در شرايطي که تنها سه تن از امامان (اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام) در دوران حيات ظاهري خويش بودند، سخن از نظام آينده جهان و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه آن هم به اين
گستردگي و تفصيل در ميان آورند؟ نظامي که در آن به فضل و جهل با يک ديده نگريسته نمي شود، و فاضلان و جاهلان در هم نمي آميزند، تا کار تشخيص و تمييز دشوار گردد.

بلکه حضرتش در پرتو بينش الهي خود، اين دو طايفه را از هم جدا نموده، و به روشني فاضل را به فضلش و جاهل را به جهلش، به همگان مي نماياند. قيام آن حضرت، در راستاي يک حرکت مشخص و گوياي تاريخي در طول ادوار مدنيت بشر تفسير مي شود، و او تحقق بخش نويدهاي تمامي پيام آوران سلف معرفي مي گردد که ماموريتش به ثمر و هدف رسانيدن تلاش هاي آنان خواهد بود. در يک نگاه، آن امام همام، مظهر علم و قدرت الهي معرفي مي شود. اين آگاهي، براي او دانش و بينشي فوق تصور به بار مي آورد، و آن قدرت خدا دادي، وي را در موضعي مي نشاند که هيچ گردن فرازي نتواند در راه پياده شدن اهداف آن نظام الهي سنگ اندازي و مانع تراشي نمايد.

اگر اين قيام الهي نباشد، خلقت عبث جلوه مي نمايد، و اين انديشه باطل بر صفحه ذهنها نقش مي گيرد که آيا هدف از هستي، همين بود که مردمي بيايند و نسل به نسل بروند، و حاکماني دست به دست در تاريخ حاکم شوند و خونريزي کنند و غارت نمايند و بساط جور و ستم بگسترانند و مظلومان را به زنجير بکشند و... از اين رو، در جهت پاسخ به اين پندار نادرست، خداي عزيز حکيم، ولي مقتدر خويش را با توان و آگاهي الهي زمامدار جهان مي نمايد که او دژهاي کفر و بي ديني را درهم کوبد، از ظالمان انتقام گيرد، با شرک در ستيزد آيد، داد مظلومان را بستاند، و خون شهيدان را پاس نهد، دين را ياري کند، سکان کشتي طوفان زده بشريت را به دست با کفايت خويش گيرد و انسانها را به سر منزل مقصود رهنمون گردد. و چه زيباست که ما آن روزگاران را نظاره گر باشيم.

با مطالعه سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اين بخش از خطابه، علاوه بر شخصيت فردي آن حضرت، مي توان با ابعاد الهي، سياسي، عدالت اجتماعي، علمي و فرهنگي، تاريخي، هدايتي و... اين نظام آشنا شد. و خدا را، که توفيق درک آن زمان و زمانه، ما را دست دهاد. به هر حال، پيامبر (صلي الله عليه و آله) کم کم دامن سخن خويش را در آن صحراي سوزان جمع مي نمايد. و در اواخر خطابه خويش، سخن از گستره حلال و حرام نموده و ياد آور مي شوند
که اين مطلب، بسيار فراتر از آن است تا در يک نشست و در خلال يک خطابه بتوان تمامي آن را بازگو نمود. آن گاه چنين مي فرمايند:
فامرت ان اخذ البيعه منکم و الصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله عز و جل في علي امير المومنين و الائمه من بعده الذين هم مني، و منه ائمه قائمهم المهدي الي يوم القيامه الذي يقضي بالحق... من - از سوي پروردگار جهان - فرمان داده شده ام تا از شما بر قبول آنچه از جانب خداي عز و جل درباره امير مومنان علي (عليه السلام) و ائمه پس از او آورده ام، که - در نسل و تبار - از من و اويند، عهد وفاداري و بيعت بستانم. اماماني که قائم آنان مهدي، تا بر پايي قيامت برقرار خواهد بود، و اوست که بر حق و عدل حکم خواهد کرد... و بدين سان پيامبر (صلي الله عليه و آله) در سومين جاي از کلام خود، ياد امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) را زنده مي دارد. و اين سه موضع - همان طور که گذشت - علاوه بر يازده مرتبه اي بود که در طول سخن، حضرتش از واژه عمومي و کلي ائمه در زمينه معرفي پيشوايان پس از خود استفاده نمودند، و شان و جايگاه و مشخصه والاي آنان را با عبارت الامامه في ذريتي من ولده الي يوم القيمه بيان داشتند. پيشواياني که آنان را در جايي ديگر از همين کلام، الطيبين من ولدي خواندند و آنان را ثقل اصغر دانستند، که بر کنار کتاب خدا ثقل اکبر نشسته اند. تا آنجا که ايشان در بيان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) امناء الله في خلقه و حکامه في ارضه تعبير شدند، و در طي سخن به دفعات، امامان را در رابطه با علي (عليه السلام)، با وصف ولدي من صلبه و عباراتي از اين رديف ستودند. اينک روشن است که از چه رو، اين بخش ، موعود غدير نام گرفت، چرا که حاوي روشنگري در زمينه معرفي نام و ياد و راه و رسم امام عصر (عجل الله تعالي فرجه) بود که در سايه پرتو ناشي از کلام نوراني پيامبر، بر پهنه دل و ذهن خواننده مي نشست، و اميد که اين رهگشائي ما را نيز کارساز افتد.


تا کي در انتظار؟
اينک که توسن سخن، مي رود تا آرام گيرد و از تاختن باز ايستد، با مبعوث غدير هم آواز مي شويم، و موعود غدير را خطاب نموده و مي گوئيم: متي تنتظر!، و دل خوش مي داريم که او در ادامه سخن ما را با اين کلام اميد بخشيده که: ابشر بنصر قريب من رب رحيم [1]  اين کلام از آن علي (عليه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوي، روي در خطاب به آن عزيز کرده، و از سر شگفتي و اشتياق مي پرسد: تا کي در انتظار؟
و گوئي که چشم به راهان مشتاق را به ياري نزديک از پيشگاه خداي مهربان خبر مي دهد.
اين پيام، عرصه تاريخ را در نور ديد، و از دل صدها و هزاران حادثه هولناک و از بستري مالامال از نشيب و فراز گذشت، و اينک گوش جان ما را مي نوازد که: اليس الصبح بقريب [2]  آيا بامدادان طلوع او نزديک نيست؟ گوييا مظلوم غدير، در آيينه تاريخ، او و برنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که مي گفت: يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الراي [3]  او هدي را جايگزين هوي خواهد نمود، آن گاه که هر يک از اين دو را - به غلط و ناروا - جاي ديگري نشانده اند. و آن دم که بساط استادي و حکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او اين سفره را بر مي چيند، و بار ديگر قرآن را بر موضع بلند هدايت انديشه ها مي نشاند، و آراء مردم را به تبعيت از آن فرا مي خواند. هم آن عزيز، تابزدگان اين وادي را هشدار مي داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد [4]  بر آنچه که به قطع و يقين واقع شدني است، بيهوده شتاب مگيريد. اميرالمومنين (عليه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود و دلهاي پر غصه از قصه هاي رنج آور فرزندان پاکش را همواره اميد مي بخشيد که - علي رغم همه اين رنج ها و شکنج ها به آينده چشم بر دوزند، و در آن آينه تصوير محتواي کلام نوراني علوي را به روشني ببينند که: لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها [5]  يقينا جهان - چونان شتري بد خو و سرکش که به هر حال و به ناچار به سوي فرزندش باز مي گردد - بار ديگر به ما رو خواهد کرد. و آنان که شاهد اين کلام، از آن مظلوم غدير و سقيفه بودند، به گوش خود شنيدند که دهان حضرتش در دنباله اين سخن، به تلاوت اين آيه از قرآن مجيد مترنم گشت: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين [6]  و بدين سان اراده قطعي و
حتمي الهي را پشتوانه کلام خود در روي کرد دوباره دنيا به خاندان خويش تلقي نمود.
 
علي (عليه السلام) فتنه ها و آشوبها را در زمان خود شاهد بود، و شيوع اين بلايا را براي آيندگان نيز در گستره وسيعي مي ديد و همواره هشدار مي داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نياورند، و ديده به راهان شيفته، قامت زير بار مشکلات دو تا نکنند، و به رغم درگيري ها همواره در پهنه فکر و صحنه دل خويش، فرزند والايش را ببينند که پاي در رکاب نهاده، گام در ميان گذارده و تيغ از نيام برکشيد، تا هر که را به فراخور حال و قال به راه آورد، و پاداش و جزا بخشد. و ياد آور مي شد که آن حضرت را ابرهاي تيره فتنه و آشوب، از انجام اين ماموريت حساس و مهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا و ان من ادرکها منا يسري فيها بسراج منير و يحذو فيها علي مثال الصالحين [7]  آري، يادگار امروزين غدير - امام حجه بن الحسن المهدي عجل الله تعالي فرجه - در مواجهه با تيرگي ها و تيره روزي ها، در پرتو هدايتي الهي گام بر مي دارد، و دل تاريکي ها را مي شکافد، و به سان پيشينيان صالح خود گام برداشته، و پاي در جاي پاي آنان مي نهد، تا يک جهان نور و روشني به بار آورد. آن گاه علي (عليه السلام) براي آن که پيشاپيش جلوي هر گونه تفسير و تاويل و توجيه ناروا را گرفته باشد، با صراحت و به روشني فرمود: او را غيبتي است بس طولاني، تا آنجا که ناآگاهان گويند: ما لله في آل محمد حاجه [8]  ديگر خدا را به خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيازي نيست. حضرتش، ويژگي آن سفر کرده به ديار غيبت را اين چنين بيان مي کرد که: صاحب هذا الامر الشريد الطريد الفريد الوحيد. [9]  آري طول دوران جانکاه غيبت، سبب مي شود تا او وارهانيده شود و تنهاي تنها باقي بماند. علي (عليه السلام) مي فرمود که او را غيبتي است که بسي به درازا خواهد کشيد، و چنين است که: تخفي ولادته و يغيب شخصه [10]  او نه تنها پنهانيش طولاني که تولدش نيز در نهان صورت مي گيرد. و آن گاه که صحابي نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را درحالتي متفکرانه ديد و علت را جويا شد، امام (عليه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت في مولود يکون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي يملوها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حيره و غيبه يضل فيها اقوام و يهتدي فيها آخرون. [11]  من درباره
يازدهمين فرزند از صلب خويش مي انديشيدم. او مهدي عجل الله تعالي فرجه است.
زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود، آن سان که از جور و ستم مالامال گشته، براي او غيبت - و براي مردم - حيراني در اين امر است. جمعي در اين غيبت و حيرت گمراه شده، و جمعي ديگر راه خواهند يافت. و اينک ما، در آستانه غدير، مبعوث آن روزين غدير را در ظاهر از دست داده ايم، و با وارث امروزين و حاضر غدير، امام مهدي حجه بن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه تنها مانده ايم. هر دو، دوران سخت و جانکاه غيبت را مي گذرانيم، اما او کجا و ما کجا؟ او چه سان و ما چه سان؟ و ما در سر، سوداي آن داريم که او نواي حزينمان را در بامدادان جمعه اي از جمعه ها پاسخ گويد، آن گاه مي گوئيم: متي ترانا و نريک و قد نشرت لواء النصر تري [12]  در سر شوق آن داريم و در دل شور اين، که تا زنده ايم، سرانجام روزي فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته و شادي کنيم، و نحن نقول: الحمد لله رب العالمين [13]  و زبان به ستايش الهي بگشائيم. و کوتاه سخن در آخر اين مقال، آن که: يا اميرالمومنين! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمي، پيام و کلام پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در مورد شما به فراموشي سپرده، از آستانتان روي گرداندند و خفت به بار آوردند، اينک خداي جهان را - به تمامي جان و از سويداي دل - بر اين فضل و هدايت شاکريم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، و در پي نزديک به دوازده قرن از ميلاد و آغاز غيبت موعود بزرگوار غدير، همچنان به پايمردي و استوارانه، بر عهد ولايت اين خاندان - علي (عليه السلام) در آغاز و مهدي (عجل الله تعالي فرجه) در انجام - ايستاده ايم. و اميد که عزت به بار آوريم. اينک پيروزمندانه، حماسه چشم به راهي مي سرائيم، و سرود انتظار سر مي دهيم. و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا الله. [14] .

                                                       منبع:http://khetabeghadir.com


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مطالب مربوط به امام زمان، ،
برچسب‌ها: امام زمان عليه السلام در خطابه غدير,
[ پنج شنبه 20 بهمن 1390 ] [ 22:32 ] [ یاران ذوالبر ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 142
بازدید دیروز : 246
بازدید هفته : 558
بازدید ماه : 549
بازدید کل : 53260
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1