کودکی و نوجوانی
وی در خیابان شوش تهران در خانوادهای متوسط متولد شد. پس از گذران دوره ابتدائی، به سبب مشکلات مالی خانواده تحصیلش را رها کرد و در یک کارگاه نجاری مشغول شد. در همین زمان پس از کار روزانه تا ساعتی از شب به تحصیل دروس فقه و اصول در مسجد هرندی میپرداخت. اندرزگو در نوجوانی با شخصیت نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شده بود و تا حد زیادی متاثر از آن بود.
قیام ۱۵ خرداد
در جریان واقعه قیام ۱۵ خرداد از فعالین و از عاملان تظاهرات بود که همان شب با اهدای کتابی از سوی آیت الله خمینی مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه، وی دستگیر شد و تحت شکنجه های سختی از سوی ساواک قرار گرفت. اما ساواک نتوانست اطلاعی مفید از وی به دست آورد. پس از مدتی اندرزگو از زندان آزاد شد و به شاخه ی نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی پیوست.
ترور حسنعلی منصور
پس از پیوستن وی به شاخه ی نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی، این گروه تصمیم گرفت تا نخست وزیر وقت، حسنعلی منصور را ترور کند. اندرزگو وظیفه ی کند کردن اتومبیل حامل نخست وزیر را بر عهده گرفت و پس از آنکه محمد بخارایی، از اعضای هیاتهای موتلفه اسلامی [۱]، گلوله ای به گلوی نخست وزیر شلیک کرد، او نیز گلوله ی دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد. لذا وی را به طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم کرد.
فرار به عراق
مدتی پس از محاکمه ی غیابی اندرزگو، ساواک موفق شد او را ردیابی کند. اما او از دست ساواک فرار کرده و به عراق گریخت. او در عراق، هر از چند گاهی به دیدار آیت الله خمینی می رفت. اندرزگو در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت.
سکونت در تهران، قم و مشهد
بعد از بازگشت به ایران، چون ساواک به دنبال وی بود، او مدام محل سکونت خود را تغییر می داد. او در در این سالها در شهرهای مختلفی از جمله، تهران (محله ی چیذر)، قم سکونت کرد. در این سالها، او به حمایت مالی و تهیه کردن اسلحه برای گروهای مخالف هم خط خود می پرداخت.
فرار به افغانستان
پس از این که ساواک موفق به پیدا کردن محل سکونتش در قم شد، وی به مشهد گریخت و از طریق یکی از دوستانش از طریق زابل و زاهدان به افغانستان گریخت. پس از مدت کوتاهی، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت.
رفتن به سوریه و لبنان
پس از بازگشت به ایران، وی مدتی به سوریه و لبنان رفت و دوره های نظامی دید. او در لبنان با نماینده ی آیت الله خمینی در سازمان الفتح تماس گرفت و در آنجا، دوره های نظامی دید و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت.
تصمیم برای ترور محمد رضا پهلوی
او پس از بازگشت به ایران، طی یک برنامه ۶ ماهه، رفت و آمدهای های محمد رضا پهلوی را به کمکی شخصی در کاخ سلطنتی، زیر نظر داشت. وی قصد داشت که با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، محمد رضا پهلوی را ترور کند. اما با کشته شدنش، این تصمیمش نافرجام ماند.
کشته شدن
در ۲ شهریور ۱۳۵۷ زمانی که اندرزگو که راهی منزل یکی از دوستاناش بود، از سوی ماموران ساواک که از قبل آن منطقه را تحت نظر داشتند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او زمانی که متوجه شد نمیتواند از مهلکه بگریزد، سعی کرد تعدادی از اسنادی را که همراه داشت با بلعیدن و آغشته کردن بهخون از بین ببرد. مامورها پس از آنکه مطمئن شدند اندرزگو مواد منفجره همراه خودش ندارد به او نزدیک شدند و او را روی برانکارد گذاشتند اما او با تکانی بدناش را به داخل جوی آب انداخت و جان سپرد.
مرد هزار چهره
سید علی اندرزگو در بین مردم ایران و انقلابیون و مبارزین به مرد هزار چهره شناخته میشودزیرا او هر چند وقت یکبار به شکل دیگری در میآمده است. شناخته ترین شکل او در لباس روحانیت او بوده است.
منبع:http://fa.wikipedia.org
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: زندگی نامه شهیدان، ،