در انتظار ذوالبر

در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

15 رمضان سالروز شهادت ابوعبدالله محمد«نفس زکیه»

نیمه ماه مبارک رمضان مصادف با شهادت ابوعبدالله محمد «نفس زکیه»، ملقب به «صریح قریش» است. وی در سال 100 ه. ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی(ع) است. مادرش هند دختر «ابی عبیده بن عبدالله بن زمعه» است و چون مادران و مادر بزرگ های محمد، هیچ کدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب صریح قریش داشت. محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل «نفس زکیه» می گفتند.

از آنجا که بحث موعود گرایی و قیام مهدی موعود(عج) از اصول غیر قابل انکار شیعیان در طول تاریخ بود، لذا نزدیکان وی و بنی الحسن نیز، از باب اینکه او همنام پیغمبر اکرم(ص) بود و بین دو کتف او خال بزرگ سیاهی وجود داشت، بر این عقیده شدند که او مهدی اهل بیت(علیهم السلام) است و می گفتند که همان مهدی موعود(عج) است که مالک شرق و غرب عالم می شود. از همین رو، به نظر می رسد نزدیکان وی روایت هایی را در موعود بودن وی جعل کرده باشند.

عده ای از بنی عباس از جمله سفاح و منصور و ... و عده ای از بنی هاشم از جمله عبدالله پدر همین محمد و ابراهیم و حسن دیباج و ... در «ابواء» جمع شدند و با محمد بیعت کردند و همیشه منتظر و مترصد خروج او بودند. منصور دوانیقی نیز دو مرتبه با او بیعت کرده بود.

ابوالفرج از «عمیر بن فضل خثعمی» روایت کرده است: روزی ابوجعفر منصور را دیدم در انتظار برون آمدن کسی بود که بعداً دانستم «محمد بن عبدالله بن حسن» است. چون از خانه برون آمد، ابوجعفر برجست و ردای او را گرفت تا سوار شد. آنگاه جامه های او را بر زین اسب مرتب ساخت. من ابوجعفر را می شناختم اما محمد را نه. از او پرسیدم: این که بود که او را چنین حرمت نهادی و رکاب او را گرفتی و جامه هایش را مرتب کردی؟ گفت: او را نمی شناسی؟ گفتم: نه. گفت: او محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن، مهدی ما اهل بیت(علیهم السلام) است. (مقاتل الطالبین: 239)

در این میان تنها امام صادق(ع) بیعت نکرده و هنگامی با این مسئله روبه رو شد به عبدالله محض، پدر محمد فرمود: اگر شما با او بیعت می کنید به خیال اینکه او همان مهدی موعود است، خطاست و اگر این بیعت به علت این باشد که او امر به معروف و نهی از منکر کند، بهتر است با تو بیعت شود، زیرا تو بزرگ تر و شیخ بنی هاشمی، بعد حضرت(ع) اشاره ای کردند که آن مرد (ابوجعفر منصور) او را (یعنی محمد را) خواهد کشت و خلیفه می شود. (الارشاد2: 186)

با این وصف، محمد و برادرش ابراهیم دائماً در فکر خروج بودند تا اینکه سفاح اولین خلیفه عباسی، حاکم شد. از آن موقع، این دو، خود را مخفی کردند، سفاح به علت احترام به پدر آنان پیگیر آنها نشد ولی بعد از او که منصور خلیفه شد، دائماً به دنبال آن دو نفر بود و همه جا جاسوس گذاشته بود تا شاید آنها را پیدا کنند. حتی ابوجعفر منصور دوانیقی در زمان حکومت خود برای منصرف کردن مردم از نفس زکیه، پسر خود را محمد نامید و لقبش را مهدی گذاشت.

محمد مدت طولانی در مخفیگاه بود و زندگی سختی را می گذراند تا اینکه در سال 145 ه. ق خروج کرد و به اتفاق 250 نفر در ماه رجب، وارد مدینه شدند، به سراغ زندان منصور رفتند، زندانبان آنجا «رباح بن عثمان» را گرفتند و درهای زندان را شکستند و زندانیان را فراری دادند، آن گاه محمد بر بالای منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و مردم را از خباثت و جنایت های منصور آگاه کرد.

مردم از مالک بن انس یکی از چهار امام اهل سنت فتوا گرفتند که با محمد بیعت کنند، زیرا می گفتند که بیعت منصور در گردن ماست ولی مالک گفت: آن بیعت از روی کراهت بوده است، لذا با محمد بیعت کردند. محمدبن عبدالله بر مکه و مدینه و یمن مسلط شد و آنجا را گرفت.

امان نامه منصور و شروع جنگ

ابوجعفر منصور خلیفه عباسی، چون وضع را چنین دید، در ابتدا از در صلح و مسالمت وارد شد و به او نامه ای نوشت که تو در امان هستی، ولی محمد به او نوشت که امان تو، صادق نیست، زیرا قبلاً هم بعضی افراد را امان داده بودی ولی دروغ گفتی و به عهد خود وفا نکردی. منصور بار دیگر نامه ای نوشت و چون از محمد، مأیوس شد و فهمید که راه مسالمت و صلح فایده ای ندارد، لذا عیسی بن مریم، برادرزاده و ولیعهد خود را مجهز به تجهیزات جنگ کرد و با چهارهزار سوار و دوهزار نفر پیاده به سوی محمد فرستاد و به او گفت: قبل از جنگ او را امان بده، تا شاید بدون جنگ مسئله تمام شود. ولی محمد قبول نکرد و چون متوجه لشکر عیسی از طرف منصور شد، خندقی در اطراف مدینه کند. ماه رمضان بود که عیسی با لشکرش وارد مدینه شدند و دور آنجا را احاطه کردند. محمد چاره ای نداشت جز اینکه اسامی افرادی که با او بیعت کرده بودند، سوزاند تا بعد از او نام آنها به دست منصور نیفتد و باعث هلاکت آنها نشود. عیسی در بالای کوهی ایستاد و به او گفت که امان نامه دارم، ولی محمد، امان نامه او را بی اعتبار خواند و گفت مردن به عزت، بهتر از زندگی با ذلت است.

شهادت محمد (نفس زکیه)

در آخرین لحظات، از صدهزار نفر که با او بیعت کرده بودند، فقط 316 نفر به عدد اصحاب بدر بودند. محمد با اصحاب خود غسل کرده و حنوط بر پای خود کشیدند و بر عیسی و لشکرش حمله کردند و در آخر همگی به شهادت رسیدند. حمید بن قحطبه، محمد را شهید کرد و سرش را نزد عیسی برد و بعد آنها نیز او را نزد منصور بردند. منصور دستور داد که آن سر را در شهرها بگردانند و در کوفه نصب کنند. زینب خواهر محمد و فاطمه دختر او، جسد او را به قبرستان بقیع برده و دفن کردند. سال 145 ه. ق مدت ظاهر بودن محمد تا موقع شهادتش، دو ماه و هفده روز بود و عمرش 45 سال. مقتل او در «احجار زیت» مدینه بود. چنانچه امیرالمومنین (علیه السلام) در اخبار غیبیه خود به آن اشاره فرموده بود، «و انه یقتل و عند احجار الزیت»

از بیان سرگذشت محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه چند نکته به دست می آید که قابل ذکر است.

مهدویت؛ اصلی غیرقابل انکار

اول این که موضوع مهدویت و موعودگرایی از اصول غیرقابل انکار شیعه و بلکه اهل سنت می باشد. شهید مطهری فرموده است: «اگر می خواهید بفهمید که مسئله مهدویت منحصر به شیعه نیست، ببینید آیا مدعیان مهدویت در میان شیعه زیاد بودند و در میان اهل سنت نبودند. می بینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن زیاد بودند.» (مجموعه آثار18: 148) اینکه در طول تاریخ شیعه و حتی در زمان خود ائمه بودند کسانی که یا خود را مهدی موعود معرفی کرده و یا به دلیل یکی بودن اسم و کنیه آنها با حضرت مهدی(عج) از اسم و کنیه آنها سوء استفاده می کردند. پیشتر در فرقه کیسانیه و یا دیگر فرق مثل زیدیه ادعای مهدویت وجود داشت.

تمسک دشمنان به موعود

دوم اینکه حتی دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) برای دور کردن مردم از باور به مهدویت و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان با توجه به احادیث نقل شده از پیامبر(ص) در مورد مشخصات حضرت مهدی(عج) خود در این زمینه شخصیت سازی می کردند. کاری که «منصور دوانیقی» برای دور کردن مردم از نفس زکیه انجام داد، چیزی را که امروزه و در عصر حاضر هم شاهد آن هستیم. مکتب هایی نظیر شیخیه، بابیت، ازلیت و بهائیت و ... هر کدام به فرهنگ دشمنان مهدی ستیز رونق داده اند و طمع آنان را تحریک کرده اند.

تطبیق های ناروا

سوم بحث تطابق سازی مشخصات حضرت مهدی(عج) با افراد است. در طول تاریخ عده ای چه از روی علاقه افراطی به امام زمان(عج) و ظهور ایشان برای مبارزه با بی عدالتی و چه از روی جهالت و چه از روی خبث طینت و به جهت منافع مادی خود اقدام به تطبیق سازی کرده و موجبات انحراف در میان مسلمانان را فراهم کرده اند. این تطابق سازی تا جایی پیش رفته که به جعل حدیث هم رسیده است. «در طول تاریخ مدعیانی بودند؛ ... یک علامتی را بر خودشان یا بر یک کسی تطبیق کردند؛ همه اینها غلط است. بعضی از این چیزهایی که راجع به علائم ظهور هست، قطعی نیست؛ چیزهایی است که در روایات معتبر قابل استناد هم نیامده است؛ روایات ضعیف است، نمی شود به آنها استناد کرد. آن مواردی هم که قابل استناد هست، اینجور نیست که بشود راحت تطبیق کرد.» امام خامنه ای؛ (18/4/1390)

منبع:هفته نامه صبح صادتاریخ مقاله : 24/05/1390 ق

برگرفته از سایت آیت الله طباطبائی نژاد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: زندگی نامه معصومین و بزرگان، ،
[ شنبه 13 مرداد 1391 ] [ 6:46 ] [ یاران ذوالبر ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 152
بازدید دیروز : 336
بازدید هفته : 904
بازدید ماه : 895
بازدید کل : 53606
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1